حماسههایی چون۱۹فروردین بذرهزار اشرف رادرسراسرایران و جهان پراکنده کرده .وسرانجام با ارتش قیام و آزادی رژیم را بهزیر خواهد کشید.
گیرم که در باورتان
به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم
از ضربههای تبرهایتان زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر
این باغ بنشسته در کمین پرندهاید
پرواز را علامت
ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته
در آشیان چه میکنید؟
گیرم که میکشید
گیرم که میبرید
گیرم که میزنید
با رویش ناگزیر
جوانهها چه میکنید؟
آسیه رخشانی |
او سلاحی که به
سمتش نشانه رفته بود را ثبت کرد.
آسیه بشین ؛ آسیه
بشین .
آسیه ایستاده و آن جنایتکار را وسط لنز دوربین داشت .
او فقط مجاهد نبود،فقط خبرنگار نبود، او انسانی بود که مجذوبانه می زیست .
آسیه بشین و او با دقت بیشتری دوربین را داشت .
گلوله ها از طرفینش رد می شدند .
خیلی آرام بود، انگار از چیزی عبور کرده بود، از مرزی گذشته بود و گلوله ها از مرزی که او عبور کرده بود نمی رسیدند.
آسیه ایستاده و آن جنایتکار را وسط لنز دوربین داشت .
او فقط مجاهد نبود،فقط خبرنگار نبود، او انسانی بود که مجذوبانه می زیست .
آسیه بشین و او با دقت بیشتری دوربین را داشت .
گلوله ها از طرفینش رد می شدند .
خیلی آرام بود، انگار از چیزی عبور کرده بود، از مرزی گذشته بود و گلوله ها از مرزی که او عبور کرده بود نمی رسیدند.
در دلش چیزی بود
مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تاب
که بیکباره بخون در غلطید .
یک صدا می آمد
و به تن پیر وفرتوت جهان جان میداد
و بگوش کر این خفته تنان « آن » میداد
آسیه جان برخیز
آسیه رفت ولی
در دلش چیزی بود
که به شب می خندید
آسیه هست ولی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر