|
اعتراف
صریح و بیسابقه رفسنجانی
|
رفسنجاني
مليجك خميني و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام روز دوشنبه 4آبان در مصاحبه اي كه در سايت
موسوم به ”اميد هسته يي ايرانيان” منعكس شد براي نخستين بار به تلاش هاي رژيم براي دست يابي به سلاح اتمي را برملا و گفت: «اين درست است كه ما اجازه رفتن به طرف سلاح
هسته يي را نداريم ولي اگر شرايطي پيش بيايد و ضرورت پيدا كند يا دشمني پيدا كنيم كه
بخواهد از اين سلاح استفاده كند قدرت ما محفوظ است».
رفسنجاني
كه خود باني برنامه اتمي رژيم آخوندي است، سلاح اتمي را عامل بقاي نظام مي دانست. تحريمهاي
خفه كننده باعث شد كه وي و خامنه اي به سياست زهرخوران اتمي تن بدهند.
رفسنجانی
در بخشی از این گفتوگو به فکر دستیابی به سلاح هستهای در دوره جنگ ۸ ساله با عراق
میپردازد و میگوید:
«اوایل
که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما
بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم. چنین تفکری بود. اما هیچ وقت جدی
نشد. ولی استفادههای غیرنظامی را جدی گرفته بودیم و هزینه هم میکردیم و در خیلی جاها
کار کردیم. در انواع مختلف کار کردیم و آموزش زیادی دادیم. دانشجو فرستادیم و دانشمند
دعوت کردیم. خیلی از این کارها را کردیم. اساس دکترین ما استفاده صلحآمیز هستهای
بود. گرچه هیچوقت از ذهن ما بیرون نمیرفت که اگر روزی بنا باشد خطری ما را تهدید
کند و ضرورتی باشد، امکان اینکه به طرف دیگر هم برویم، داشته باشیم.» رئیس جمهور سابق
ایران همچنین در توضیح تاریخچه برنامههای هستهای ایران و تلاش برای راهاندازی امور،
به همکاری جمهوری اسلامی با عبدالقدیرخان، دانشمند پاکستانی و پدر تسلیحات هستهای
در این کشور اشاره میکند.
رفسنجانی
میگوید: «به مراحلی رسیدیم که از آلمانیها مأیوس شدیم و به فکرهای دیگری افتادیم.
با پاکستانیها صحبتهایی شد. یک دانشمند هستهای به نام آقای عبدالقدیرخان در پاکستان
بود. در سفری که به پاکستان رفته بودم، خواستم ایشان را ببینم. اما به من نشان ندادند.
آیتالله خامنهای هم ایشان را ندید... گویا خود آقای عبدالقدیرخان اعتقاد داشت که
دنیای اسلام باید بمب هستهای داشته باشد و بمب هستهای پاکستان را هم او ساخت. هر
چند طول کشیده بود تا بمب را بسازند.»
به
گفته وی، عبدالقدیرخان در نهایت حاضر به کمک شد «در حدّی که مثلاً دست دوم نسل اول
سانتریفیوژهایی را که غنیسازی میکنند، با نقشه» به ایران داد تا بعدها خود ایران
آن را بسازد.
لازم
به ياد آوري است كه عبدالقدیرخان سال ۲۰۰۴ پس از آن که اعتراف کرد اطلاعات محرمانهای
درباره برنامه هستهای به ایران، کره شمالی و لیبی داده بازداشت شد و تا پنج سال در
حبس ماند.
از
سرگیری فعالیت تأسیسات هستهای اصفهان در آخرین روزهای ریاست جمهوری محمد خاتمی، موضوع
دیگری است که آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه خود به آن میپردازد و میگوید که آقای
خاتمی در ابتدا با این مسئله مخالف بوده و آن را نپذیرفته، اما در نهایت «قانع» شده
است:
«وقتی
آقای احمدینژاد آمد، با رهبری تصمیم گرفتند که تعلیق را بشکنیم. هنوز کار آقای احمدینژاد
شروع نشده بود که به رئیس دولت اصلاحات پیشنهاد کردند که ایشان تعلیق را بشکند. در
آن دوره گاهی جلسهای خدمت رهبری بود که جمع زیادی شرکت میکردند. در آن جمع وزیر خارجه،
رئیسجمهور، رؤسای قوا، من، نظامیها مثل آقای شمخانی و دیگران بودند و برای قدم به
قدم کارها مشورت میشد. تصمیمات رهبری با مشورت بود که نتیجهی آن جلسه را میپذیرفتند.
وقتی احمدینژاد آمد و گفت که تعلیق را بشکنیم، رئیس دولت اصلاحات گفت که من نمیشکنم،
برای این که یک پرونده سنگین تهدید برای دولت بعد باقی میماند و من نمیخواهم دولت
بعد از من وارث این مشکل شود. بعدها نمیدانم چگونه رئیس دولت وقت را قانع کردند که
ایشان تعلیق را باز کرد. از آن به بعد دعواها شدت گرفت و بقیه مسائل که تا الان ادامه
دارد.»
محمد
خاتمی مرداد ماه ۱۳۸۴، چند روزی پیش از آغاز ریاست جمهوری محمود احمدینژاد اعلام کرد
که توقف فعالیتهای مجتمع اصفهان برای ایران «زیانهای مالی و معنوی فراوان» داشته
و از آنجا که ایران «داوطلبانه» فعالیتهای این مجتمع را متوقف کرده، برنامه خود را
از سر میگیرد، امری که چند ماه بعد از آن نیز با فک پلمپ سایت نطنز دنبال شد و به
این ترتیب فشار جامعه جهانی بر ایران شدت یافت.
و در
نهایت، بخشی دیگر از فرازهای مناقشه هستهای رژيم که رفسنجانی به آن میپردازد، بیانیه
سعدآباد است، بیانیهای که سال ۱۳۸۲ طی مذاکرات حسن روحانی، رئیس وقت شورای امنیت ملی
رژيم با وزرای خارجه سه کشور اروپایی تدوین گردید و تهران تعلیق فعالیت سانتریفیوژهای
نیروگاه نطنز را پذیرفت.
رفسنچاني
میگوید که این بیانیه از حمایت خامنهای برخوردار بوده است:
«قبل
از اینکه دولت اصلاحات تمام شود، مذاکرات بود و چون آقای روحانی دبیر شورای امنیت بود،
نقش مذاکره کننده را داشت. آن موقع تهدیدها و خطر شروع شده بود و به جایی رسیده بود
که ما داوطلبانه کارها را تعلیق کنیم و فقط کارهای محدودی را که مشخص شده بود، انجام
بدهیم. ولی غنیسازی و این کارها را تعطیل کنیم و تحقیقات را ادامه بدهیم که ماجرا
...؟