۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه

قاسم سلیمانی قاتل شدیدا زخمی است و در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان پاسداران رژیم در تهران بستری است

قاسم سلیمانی جلاد  وقاتل مجاهدین در اشرف ولیبرتی وخلقهای سوریه وعراق  ومنطقه
قاسم سلیمانی جلاد  وقاتل مجاهدین در اشرف ولیبرتی وخلقهای سوریه وعراق  ومنطقه
مقاومت  ایران با استناد به اطلاعاتی از منابع داخلی خود در ایران از بستری شدن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی تروریستی قدس بر اثر جراحت شدید در بخش مراقبت های ویژه در بیمارستان سپاه پاسداران در تهران خبر داد.
 در روزهای گذشته رسانه های خبری از زخمی  شدن قاسم سلیمانی  قاتل مجاهدین در اشرف و لیبرتی وجلاد خلقهای منطقه خاورمیانه درجبهه جنوبی حلب  خبر داد ه دادند و این خبر را منابع سوری نیز تائید کردند. 
کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت ایران با انتشار اطلاعیه ای با استناد به منابع خود در درون پاسداران رژیم ایران نوشت: بر اساس گزارشهاي رسيده از درون سپاه پاسداران، پاسدار قاسم سليماني سركرده جنايتكار نيروي تروريستي قدس دو هفته پيش در جبهه جنوبي حلب از چند نقطه از جمله سر به خاطر اصابت تركش به شدت مجروح شده است. خودروي قاسم سليماني كه بر عمليات پاسداران و ديگر نيروهاي مزدور نظارت مي كرد، توسط ارتش آزاد سوريه مورد آتشباري قرار گرفت.

تسلیت زندانی سیاسی خالد حردانی به خانواده محمد حمادی

زندانی سیاسی خالد حردانی
زندانی سیاسی خالد حردانی
اعدام، کشتار، ترور، تهدید و قتل مخالفان نظام جور و جنایت به‌طور رسمی و غیررسمی آشکار و مخفیانه ادامه دارد.
همانطور  که خانم رجوی رئیس جمهور مقاومت  ایران در 18مهر 1394 در کنفرانسی در پاریس به مناسبت روز جهانی علیه اعدام گفتند :نقض حقوق‌بشر در دوره روحانی جهش کرده است .
نقض حقوق‌بشر در همه زمینه‌ها جهش کرده و تمام مردم ایران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوق‌بشر تا زنان و جوانان و معلمان که اخیرا باز هم دست به اعتراض زدند ‏و از مسیحیان، بهاییها و اهل تسنن، تا هموطنان عرب و بلوچ و کرد. چند ماه پیش بود که کارگر مبارز شاهرخ زمانی در زندان گوهردشت  به طرز مشکوکی جان سپرد.
 راستی چرا زندانیان سیاسی در ایران، زجرکش یا حلق‌آویز می‌شوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ایران اعدام می‌شوند و جهان نسبت به آن ساکت است؟
امروز در در زندانهای سراسر کشور، تعداد زیادی از هموطنان بی‌دفاع ما مخفیانه اعدام می‌شوند و چند هزار نفر زیر حکم اعدام‌ قرار دارند.
حیات و حاکمیت این رژیم در گروی اعدامهاست زیرا اگر اعدام‌ نباشد، دیگر چه چیزی جلودار انفجار خشم عمومی و اجتماعات جوشان توده‌های مردم است؟
 اگر اعدامها نباشد آخوندها با چه اهرمی می‌توانند تمام آزادیهای
مردم را سلب کنند و سرکوب و ارعاب و محدودیت را تا خصوصی‌ترین زوایای زندگی مردم گسترش دهند؟ اگر اعدا‌مها نباشد آخوندها چگونه می‌توانند هر روز قیمتها را چند برابر کنند، و هر روز درآمد و ثروت مردم را برای جنگ در منطقه یا غارت و زندگی فوق اشرافی خود به باد بدهند؟
اما با وجود همه این سرکوبها که ظرفیت انفجاری جامعه را هرچه افزون‌تر می‌کند، آخوندها باید بدانند که سرانجام توسط مردم و مقاومت سازمان‌یافته آنها به زیر کشیده خواهند شد.

خالد حردانی، زندانی سیاسی محبوس در بند۴ سالن ۱۲ زندان گوهردشت کرج در نامه‌ای به خانواده محمد حمادی زندانی اهوازی که صبح روز جمعه، ۶آذرماه ۱۳۹۴ به دلایل نامعلومی در زندان شیبان اهوازجان باخت، با آرزوی تسلی خداوند برای خانواده محمد حمادی و آرزوی صبر و بردباری، نوشت: محمد در راه آزادی جان داد و یادش همیشه در قلب ها زنده خواهد ماند.
از سال‌های گذشته بسیاری از زندانیان در زندان‌های ایران مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار گرفته‌اند و اکثر زندانیانی که در زندان در مقابل نقض حقوق قانونی و حقوق بشر سکوت نکرده‌اند، بارها مورد تهدیدهای مختلف از جمله تبعید و حذف فیزیکی قرار گرفته و این موضوع در مورد شاهرخ زمانی، دوست و همبندی من به تازگی رخ داد و غم از دست دادن او همچنان باقی است و در این میان خبر کشته شدن محمد حمادی نیز منتشر شد.
با توجه به شواهد و آنچه خانواده محمد در این باره گفته‌اند وی با وجود گذراندن ۷ سال از ۱۰ سال دوران محکومیتش اعدام شده است و کبودی‌های روی جسم بی جان وی گواه این صحبت‌ها است.
من خالد حردانی، زندانی سیاسی بعد از سالیان طولانی در زندان نه تنها با این موارد از نزدیک آشنایی دارم بلکه خودم هم مورد اینگونه تهدیدها قرار گرفته‌ام و این حرکت و اتفاق ناگوار را به شدت محکوم می‌کنم، چرا که نقض بارز حقوق بشر و گرفتن جان انسانی است که مرتکب جرم و جنایت هم نشده بود و اگر هم شده بود باز هم از بین بردنش نقض فاحش قوانین محسوب می‌شود.
با آرزوی تسلی خداوند برای خانواده مرحوم محمد حمادی و آرزوی صبر و بردباری برای این عزیزان و ذکر این موضوع که محمد در راه آزادی جان داد و یادش همیشه در قلب‌ها زنده خواهد ماند.
خالد حردانی، زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج – یکشنبه، ۸ آذرماه ۱۳۹۴

به یاد حمید مصدق ، که از (ما ) شدن (من وتو)گفت

به ياد شاعر بزرگ حميد مصدق...                          
  شاعر  بزرگ  ایران حمید مصدق
شاعر  بزرگ  ایران حمید مصدق
من اگر بنشينم، تو اگر بنشيني چه كسي برخيزد؟ چه كسي با دشمن بستيزد؟
من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي
همه بر مي خيزند.
شاعري كه از «ما» شدنِ «من و تو» گفت. افراد بسياري همين شعر رو در پشت درهاي ‏دانشگاه، در خيابونهاي اعتراض، فرياد كردن. ‏حميد مصدق، در شرايطي كه ‏ديكتاتوري شاه يأس و نااميدي رو مي پراكند، پرشور و پراميد سرود: چه كسي ميخواهد من و تو ما نشويم؟ خانه اش ويران باد! در روزهايي كه به16آذر و تكرار همين شعر نزديك مي شيم، ياد اين شاعر بزرگ رو گرامي ميداريم.
یاد حمید مصدق، نـامی‌ست در پای شعرهای زیبایی در سالهای پایانی مانده به انقلاب بهمن که گزیده‌ی منظومه‌ها‌یش زمزمه‌ی دانشجویان، روشنفکران و خواستاران فرهنگ و ادبیات بالنده و نیز نقش پلاکاردها و نوشته‌های تظاهرات اعتراضی و قیام‌ سال‌ 88 گشت.
نگهداشت یاد و خاطر حمید مصدق، بیان آغاز و انجام زندگی‌اش بر بلند و پست زمین و فراز و فرود زمان نیست.
این مقصود را دایره‌المعارفها به‌جای آورده و می‌آورند.
به مصداق ”مهم این است که زندگی و مرگ من چه تأثیری در زندگی دیگران می‌گذارد.“
(صمد بهرنگی، ماهی سیاه کوچولو)

۱۳۹۴ آذر ۵, پنجشنبه

مقابله با »صورت مسألة « سرنگوني

وظيفة مقدم ارگانهاي سركوبگر رژيم و به طور خاص وزارت اطلاعات رژيم آخوندي مقابله با »تهديد سرنگوني « از سوي مجاهدين و مقاومت ايران به عنوان صورت مسألة كل نظام است. مسألة بود و نبود همة جناحها تهديد مشتركي است كه همگي در مورد آن اتفاق نظر دارند. اگر رژيم تهديدي از اين سو نميديد،نيازي به چنين بسيج ديوانه وار و اينهمه زدوبند و اعمال فشار نداشت. براي پاك كردن »صورت مسألة سرنگوني «، رژيم هميشه و در همه جادر صدد »حداكثر فشار « بر روي مجاهدين و مقاومت ايران بوده است. اين كار بامجموعه يي از اقدامهاي نظامي، تروريستي، امنيتي، سياسي و جنگ رواني مستمرپيگيري ميشود.
اما تمام اين توطئه ها نتوانسته ونمیتواند رژيم ملاها را به هدفش برساند بلكه با پايداري مجاهدين در شهر اشرف ولیبرتی، ورق به زيان آخوندها برگشت. تاريخچة 13سال اخير دريك كلام چيزي جز زورآزمايي و جدال سنگين و سهمگين بين مجاهدين و رژيم در نقطة كانوني اشرف ولیبرتی نبوده است.
شوی مضحک سفارت آخوندهاو کمیته سرکوب مجاهدان اشرف و بردن مزدوران در پوش خانواده به مجلس عراق
فراخوان برای بازدید هیأتی از وکلا و پارلمانترها از اروپا، آمریکا و کشورهای عربی از لیبرتی
روز سه‌شنبه سوم آذر 1394 سفارت رژیم ایران در بغداد و کمیته سرکوب مجاهدان اشرف به‌ریاست فالح فیاض، مشاور امنیتی دولت عراق، و در همدستی با مزدور شناخته شده نیروی قدس عباس البیاتی از باند مالکی، در یک شوی مضحک، یک گروه از مزدوران وزارت اطلاعات و نیروی قدس را در پوش خانواده ساکنان لیبرتی به پارلمان عراق بردند تا با سوء‌استفاده آشکار از ملاقات با شماری از نمایندگان از جمله آقایان همام حمودی و ارشد صالحی و تکرار اکاذیب آخوندها علیه ساکنان لیبرتی به زمینه‌سازی برای قتل‌عامهای بعدی بپردازند.
حلقه دوم این شو تشکیل جلسه‌یی در روز 4آذر در مقر کمیسیون حقوق‌بشر پارلمان با کمیته سرکوب با اسم «کمیته عالی کمپ حریه در نخست وزیری» بود. بنا‌ به  سایت پارلمان عراق در این جلسه «خواستهای بستگان» ساکنان و «تمایل آنها به دیدار با فرزندانشان» در لیبرتی «به‌منظور اتخاذ اقدامات لازمه از جانب دولت برای فراهم نمودن این دیدار عرضه» و «با ارائه پرونده کمپ حریه در جریان جلسات آینده مجلس نمایندگان توافق شد».
پذیرش عوامل اطلاعات آخوندی در پارلمان عراق و کمیته درست کردن و دستورالعمل صادر کردن برای آنها طی 24ساعت در حالی است که قریب یک ماه بعد از حمله سنگین موشکی به لیبرتی دولت عراق حتی از ورود ماشین‌آلات لازم برای جمع‌آوری بنگالها و دیگر تأسیسات منهدم شده و تمیز کردن کمپ از بقایای این حمله و از ورود حداقل الزامهای امنیتی و وسایل اولیه برای تعمیر وسایل آسیب دیده جلوگیری می‌کند.
کمیته سرکوب که مخاطب پارلمان عراق در مورد لیبرتی است، دستورالعملهای خود را به‌طور مستقیم از سفارت رژیم ایران در بغداد و نیروی تروریستی قدس دریافت می‌کند. هفت قتل‌عام در اشرف و لیبرتی که به‌شهادت 141تن و محاصره جنایتکارانه هفت سال گذشته که به جان باختن 27تن از مجاهدین انجامیده، به‌طور کامل تحت نظر این کمیته و فالح فیاض، رئیس آن انجام شده است. افسران جنایتکارانی مانند صادق محمد کاظم، احمد خضیر و حیدر عذاب که در این قتل‌عامها به‌طور مستقیم شرکت داشته‌اند تحت‌امر این کمیته هستند.

به ياد «گوهرمراد» طلايه داري چيره دست و مردمي

دکتر  غلامحسین ساعدی
دکتر  غلامحسین ساعدی
آذر ماه سالروز درگذشت زنده ياد دكتر غلامحسين ساعدي
(گوهر مراد) برجسته‌ترين نمايشنامه نويس معاصر ايران زمين
٢۴ دي ماه ١٣١۴در شهر تبريز ديده به جهان گشود و با پايان يافتن تحصيلات ابتدائي و دوره متوسطه به دليل فضاي حاکم در کشور درگير مسايل سياسي شد. در سال ١٣٣٠ همزمان با نهضت ملي شدن صنعت نفت به رهبري دكتر محمد مصدق فعاليت سياسي خود را آغاز کرد. بعد از کودتاي ٢٨مرداد ١٣٣٢ به مدت دو ماه مخفي شد و در شهريور ماه اين سال دستگير و چند ماهي در زندان به سر برد. او در سالهاي بعد مسئوليت انتشار روزنامه هاي فرياد، صعود و جوانان آذربايجان را برعهده گرفت و مقالات و داستان هايي در اين سه روزنامه و همچنين هفته‌نامه «دانش‌آموز»، چاپ تهران و «کبوتر صلح» منتشر نمود.
در سال ١٣٣۴ وارد دانشکده پزشکي تبريز شد و رشته روانپزشكي را برگزيدو در سال ١٣۴٠ فارغ التحصيل شد.
ساعدي در دانشگاه، هم زمان با تحصيل به نوشتن و چاپ آثار نمايش و داستاني خود پرداخت. وي ضمن همكاري با مجله سخن داستان مرغ انجير و پيگماليون، را در تبريز منتشر ساخت.
«گوهر مراد» در سال ١٣۴١ راهي تهران شد تا خدمت سربازي اش را به عنوان يك سرباز صفر آغاز کند. در حاليكه او فارغ التحصيل دانشكده پزشكي و مي بايست يك افسر وظيفه مي بود. در اين زمان چند داستان کوتاه درباره زندگي سربازي نوشت و در همين سال به همراه برادرش دکتر علي اکبر يک مطب شبانه روزي افتتاح کرد و با کتاب هفته و مجله آرش همکاري نمود.
در سال هاي بعد تک نگاري ايلخچي ، خياو يا مشکين شهر، هشت داستان پيوسته عزاداران بيل، نمايشنامه هاي چوب بدست هاي ورزيل، بهترين باباي دنيا، تک نگاري اهل هوا، داستان بلند مقتل، پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت، مجموعه داستان واهمه هاي بي نام و نشان، نمايشنامه آي بي کلاه، آي باکلاه را منتشر ساخت.
در سال ١٣۵٣ با همکاري نويسندگان صاحب نام آن زمان، مجله الفباء را منتشر کرد. در همين سال در حين تهيه تک نگاری شهرک هاي نوبنياد توسط ساواک دستگير و به زندان قزل قلعه و بعد اوين منتقل شد و يک سال در سلول انفرادي شکنجه شد. پس از آزادي از زندان سه داستان گورو گهواره، فيلمنامه عافيتگاه ، داستان کلاته نان، را نوشت و در سال ١٣۵٧ به دعوت انجمن قلم امريکا روانه اين کشور شد که سخنراني هاي متعددي در اين کشور انجام داد. در اوايل زمستان سال اين سال به ايران بازگشت.
در اواخر سال ١٣۶٠ بالاجبار و بر خلاف ميل باطني اش پس از آنكه مدتي مخفي بود جلاي وطن كرد و راهي پاريس شد و طي سال هاي ١٣۶١– ١٣۶۴ در پاريس اقدام به انتشار مجله الفباد کرد و چند نمايشنامه و فيلمنامه و داستان نيز نوشت.
غلامحسين ساعدي در روز دوم آذرماه ١٣۶۴ در پاريس چشم از جهان فروبست و د ر گورستان پرلاشز و در کنار صادق هدايت آرام گرفت.
ساعدي نويسنده‌اي بزرگ ژمردمي و چيره دست و توانا بود كه با قدرت تخيل از هيچ قصه مي ساخت و سبك خاص و منحصر به خود را داشت. او در طول زندگيش در ايران، مدام با مردم در ارتباط بود، چه از نظر حرفه‌ي پزشکي، چه در نمايشنامه‌ها و چه در ديگر آثارش او تلاش مي‌کرد مردم و دردهايشان را بشناسدٰوريشه عقب‌ماندگي مردمش را کشف کند. او سالها با عشق به‌مردم و در دفاع از آزادي و بهروزي خلق قلم زد. ادبيات معاصر در طي بيش از 3دهه از 1330 تا 1364، آثار فراموش‌ناشدني در زمينه داستان، نمايشنامه و فيلمنامه را با نام 'گوهر مراد' در سينه خود ثبت كرده است. در تمامي آثار ساعدي، از اولين نمايشنامه‌اش، 'كاربافكها در سنگرٰ تا آخرين مقاله منتشرشده‌اش در شورا، ماهنامه شوراي ملي مقاومت، تحت عنوان 'پناهنده سياسي كيست؟'، عشق به‌آزادي، وفاداري به‌مردم ستمزده و كينه نسبت به‌ديكتاتور و ستمگرو دجال، موج مي‌زند. آخرين نمايشنامه شادروان ساعدي 'اتّللو در سرزمين عجايب' سرنوشت هنر تحت حاكميت ارتجاع را بخوبي به‌تصوير كشيده ‌است.ساعدي همچنين مقالات متعددي در دوران مبارزه با رژبم و در دوران تبعيد نوشته است. زنده‌ياد ساعدي با فروتني و صفاي خاص خود مي‌گفت:
من مخلص كسي هستم كه با خميني مي‌جنگد. هر چه به‌من فشار وارد مي‌آورند، دقیقااز اين موضع است و من از اين موضع كوتاه نمي‌آيم.
مسئول شوراي ملي مقاومت آقاي مسعود رجوي در پيامي به‌مناسبت درگذشت شادروان ساعدي فقدان او را ضايعه پردريغي براي فرهنگ و ادب ايران خواند.
ساعدي در مقاله اي با عنوان« پناهنده سياسي كيست؟ » مي نويسد:
«پناهنده سياسي كسي است كه چهره به چهره روبه ‌رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده،‌از ترس جان نبوده است. ‌او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياري از نويسندگان، شاعران، نقاشان،‌مجسمه ‌سازان، كه سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار مي‌گيرند.
پناهنده سياسي نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد.
به لقمه ‌ناني بسنده مي‌كند، ناله سرنمي ‌دهد و شكوه نمي ‌كند. مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه ‌او وطن اوست.
براي تميز كردن خانه قدرت روحي كافي دارد و وقتي آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّه‌هاي خود پاك كند.
از جان گذشته است ‌و مطلقاً‌ نمي‌ترسد.
پناهنده سياسي نارنجكي است كه به ‌موقع مي‌خواهد ضامن را بكشد و كوهي را از جا بركند با دست بريده براي هر كار يدي حاضر است، با پاي بريده مدام مي ‌دود و با چشمان كم ‌سو همه ‌جا را مي‌بيند.‌ روحيه پناهنده سياسي عضلاني است، انگار كه از سرب ريخته شده. واهمه ‌يي از مرگ ندارد، ‌و زماني كه خود را در صف پناهنده‌هاي قلّابي مي‌بيند، خشم جان او را به لب مي‌رساند، چون مي‌بيند ستون فقرات بشردوستي ساخته و پرداخته حكومتها فرقي بين او و دلالان اسلحه نمي‌گذارد. اولي مدام با دو گذرنامه در رفت و آمد است.. ولي او اگر پا به وطن بگذارد،‌ جمهوري اسلامي امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پاي ديوار خواهدش كاشت و سوراخ سوارخش خواهد كرد.
دراين‌جاست كه قوانين به يك‌باره بي‌اعتبار مي‌شوند. دراين جاست كه بايد تأملي مثلاً‌در «قرارداد1951» كرد، يا در قوانين و مقرّرات ديگر. سوءتفاهم نشود، منظور اين نيست كه كشورهاي پناه‌دهنده سختگيري بكنند. اصلاً حتّي تلاش فراواني بايد كرد كه به آواره‌هاي دور افتاده بيش از پيش توجّه شود،‌اين تلاش امر بسيار لازمي است. غرض اين است كه فرق «پناهنده‌سياسي» قلّابي با «پناهنده‌سياسي واقعي» روشن شود. اين دو از يك جنس و از يك قماش نيستند.
پناهنده سياسي قلّابي جانوري است همه چيز خوار، ولي پناهنده سياسي واقعي انساني است مرگ بركف،‌كه بي‌هيچ چشم‌داشتي مي‌خواهد كمر رژيم جمهوري اسلامي را بشكند، خشت روي خشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازه‌يي بسازد.
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است

۱۳۹۴ آذر ۴, چهارشنبه

پیام مریم رجوی - روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان ۲۵نوامبر ۲۰۱۵

The Daughter of Iran - Ayda

ترانه دختر ایران
تقدیم به زنان ایران - به مناسبت روز منع خشونت علیه زنان



در ايران فردا
 ۱ـ در ايران فردا حقوق طبيعي و خدشه ناپذير بشر، براي هر ايراني بايد تأمين شود. حق زندگي، حق آزادي و حق امنيت.
آحاد ملت ايران ـ با هر جنسيت، نژاد، دين، قوميت و زبان ـ در مقابل قانون، برابر شناخته ميشوند. ما به «بيانيه جهاني حقوق بشر» متعهديم.
۲ـ در ايران فردا جميع آزاديهاي فردي به رسميت شناخته ميشود. آزادي در بيان، پوشش، ازدواج و طلاق ، اشتغال، رفت و آمد، انتخاب محل اقامت و تابعيت.
۳ـ اساس مشروعيت نظام کشور و قوانين و مقامهاي آن، آراء مردم است. در ايران فردا، حق تصميم گيري در مهمترين امور سياسي جامعه و حق تغيير حکومت براي مردم محترم شمرده ميشود و براي تأمين و تضمين دمکراسي، شوراهاي مختلف در همه شئون گسترش مييابد.
۴ــ ما خواهان يک جمهوري کثرت گرا هستيم که در آن آزادي کامل احزاب، اجتماعات و سنديکاها تضمين شده باشد.
۵ـ در ايران آزاد فردا، از لغو حکم اعدام دفاع مي‌کنيم. اين، پاسخ ما به شقاوت و خونريزي بيرحمانه يي است که آخوندها در ايران حاکم کردهاند. شکنجه تحت هر عنوان ممنوع خواهد بود، مجازاتهاي بيرحمانه و تحقيرآميز به هر عنوان، از جمله تحت نام مذهب ، جايي نخواهد داشت.
۶ـ مقاومت ايران به جدايي دين و دولت معتقد و پايبند است. در ايران فردا، اصل آزادي مذاهب محترم شمرده ميشود، در قوانين کشور هيچ ديني ممنوع نخواهد بود، هيچ ديني بر دين ديگر امتيازي نخواهد داشت و هيچ يک از شهروندان به دليل اعتقاد يا عدم اعتقاد به يک دين يا مذهب در حقوق فردي و اجتماعي مزيت يا محروميتي نخواهد داشت.
۷ـ ما به «کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان» متعهديم. در ايران فردا زنان و مردان در کليه حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادي برابر خواهند بود. و زنان در رهبري سياسي جامعه مشارکت برابر خواهند داشت.
۸ـ در ايران فردا از بهره‌کشي جنسي از زنان در همه اَشکال آن ممانعت ميشود، چند همسري ممنوع است. خشونت جسمي، جنسي و رواني عليه زنان جرم شمرده ميشود.
۹ ـ در ايران فردا، ستم و تبعيض و بي حقوقي در مورد کودکان، جايي ندارد و کار کودکان ممنوع است.
۱۰ ـ دادگستري ايران فردا، يک نظام قضايي واحد خواهد بود. يک نظام قضايي دو درجهاي مبتني بر اصل برائت، حق دفاع ، حق دادخواهي و حق برخورداري از محاکمه علني با حضور هياٌت منصفه، که در آن نفي تبعيض در قضاوت و استقلال کامل قضات و استقلال کانون وکلا ، تضمين شده باشد.
۱۱ـ در ايران فردا، بازار آزاد محترم شمرده ميشود، فرصتهاي اقتصادي به صورت عادلانه در اختيار آحاد مردم قرار ميگيرد و هرگونه محدوديتي براي اشتغال آزادانه لغو ميشود.
۱۲ـ ما برآنيم که در ايران فردا، يکايک افراد جامعه بايد از امکان دسترسي کامل به تسهيلات اجتماعي و مشخصاً آموزش، بهداشت، درمان و ورزش برخوردار باشند. و دانشگاههاي کشور به صورت مستقل توسط شوراي منتخب استادان و دانشجويان اداره شود.
۱۳ـ در ايران فردا، حق عادلانهٌ خودمختاري مردم کردستان ايران به‌رسميت شناخته مي‌شود. ما خواهان رفع ستم مضاعف از همه تنوعات ملي وطنمان در چارچوب يکپارچگي تجزيهناپذير ايران هستيم.
۱۴ـ در ايران فردا از دخالت در امور ساير کشورها خودداري و از دخالت ديگران در امور داخلي کشورمان ممانعت ميشود. ما خواستار صلح، احترام متقابل در روابط بينالمللي، حُسن همجواري و برقراري روابط ديپلماتيک با همه کشورهاي جهان هستيم. و ايران آزاد فردا يک کشور غيراتمي و عاري از سلاحهاي کشتار جمعي خواهد بود.                                                                             مريم رجوي  

مريم رجوي: گل هميشه بهار

مریم رجوی
مریم رجوی 
«گُلِ هميشه بهار  »                
گاه اسم معرف انساني است، بستگي دارد كه يك نام چه حرفي دارد،
بستگي داردتداعي چه دارد آن اسم،
وراي يك نام چه چيز دگري دارد،
گاه وقتي يك نام،
گر بكاويد برايش،
همه تاريخ بشرياست...
«گُل هميشه بهار» در ميان آرزوها و اميد هاي خيل عظيمي از ايرانيان آزاديخواه  در سراسر دنيا ، همچون خورشيد فروزان مي درخشد و مي شگفد، در بيكران درياي عشق و عاطفه هايشان ساري و جاري مي شود و پرتو احساساتش كه به زلالي اشك چشم است را بر امواج شور وهيجان زايدالوصف آنها  مي افشاند.
لبهاي خندان ايرانيان وطنپرست در آسمان  مهر او  مي درخشند و اراده خلقي كه باآتش و فولاد به بندش كشيده شده  با گرماي احساسات و شور و شعفشان آزاد و رها مي شود. طنين فرياد ها كه همان پژواك آرزو هاي  ايرانيان در اعماق روح وضميرشان  هست،با رؤياي آزادي و رهايي ا ز بند و زنجير رژيم ضد  انساني حاكميت آخوندي رانويد مي دهد.
«گُل هميشه بهار» فدا مي كند ولبخندش براي پيماني است  كه به آن وفا مي شود و انتخابي كه هر كس با«گُل هميشه بهار» بسته  را هر چه محكمتر و خلل نا پذير تر مي كند.
من به اين باورم كه در زيباترين وطنم ايران،« گُل هميشه بهار» را در ميان كدامين گُل بايد جستجو كنم؟
او تجسم و جوهر الجواهر گُل هاي زيباست، او همان گُل سپيدي است كه هرگز غباري روي آن نمي تواند بنشيند- بر دامن پاكش ننشيند گردي...-
او همان گُل سرخي است كه هنگام سپيده دمان همانند شبنم هاي زلال  وپاك  كه گويي همه صداقت و يكرنگي را در خود جاي دارد، بر گُلبرگهاي زييا و گُلگون گُل سرخ نشسته اند و وزش ملايم بادهاي بهاري گُلها را به وجد در مي آورد.
او همان گُل زيبايي است كه هرگز پژمرده نمي شود و در همه طوفانها  همچون سرو راست قامت است،  وهمه نا ملايمات در برابر اراده سترگش رخت مي بندد.
او همان«گُل هميشه بهار« است كه آرزو  هاي يك خلق اسير  را محقق مي كند،آناني كه رها‌ئيشان را درآينه نگاه  او بارها ديده و مي بيند.
نويسنده مصري سالها قبل نوشته بود:
« مريم رجوي تركيب بي همتايي از درد ها و زخمهايي كه  با اميد ي بالنده و سستي نا پذير در هم آميخته اند، آرام، زيبا و ساده، مانند قطر ه هاي شبنم و در عين حال قدرتمند، مانند سركش ترين كوهها...»
لحظه هایش  ، فرياد آزادي يك خلق در بند را پژواك مي كند.
اصلاً غير از اين لحظه ديگري برايش متصور نيست.
لحظه هايش، نگاهش، اراده ا ش كوهها را مي درد و سياهي و تباهيها را به روشنايي تبديل مي كند.
  درد يك خلق يك درد معمولي نيست
درد آن جوان تحقير شده در خيابانهاي شهر هاست
آن جوان معتاد، كارتن خواب، بيكار و...
آنهايي كه از فرط نداري و اجبار كليه خود را مي فروشند
دختر بچگاني كه روزانه، به هزار دليل عبث و واهي استثمار مي شوند
خواهر مريم!
 مي دانم، درد هاي فرو خورده خلق را تو درمان مي كني
لبخند را دگر بار بر لبان دختركان زيبا تو مي كاري
جوانان تحقير شده حاكميت شريران را تو راست قامت مي كني
بيشمار درد هاي، بيكاران، معتادان، سركوبشدگان را تو مرهم مي گذاري
و بر اين باوريد كه هميشه كينه و قساوت در مقابل عشق و مقاومت و ايستادگي رنگ مي‌بازد ، وسر تسليم فرو مي آورد.
بلي،گفتم كه:
آرزويش يك آرزوي معمولي نيست،آرزويي كه يك تاريخ خونبار را با خودش همراهي مي كند.
آرزويي بس فرخنده و بزرگ، كه 120000 شهيد سر فراز به خاطرش به دژخيمان  نه گفتند و مرگ سرخ فام را پذيرا شدند.
آرزويي بر خاسته از صداي در گلو شكسته80 ميليون ايراني در زندان بزرگي به نام ايران است.
مگر نه مجاهدين سرفراز علي صارمي،محمد علي حاج آقايي، جعفر كاظمي، وهزاران شهيد والامقام،دامن محبت را به خونشان رنگين كردند؟
آرزويي كه هر لحظه در ذهن و ضمير هر اشرفي و اشرف نشان غليان مي كند.
بلي،آرزويش يك آرزوي بزرگ  و دست يافتني است، آزادي يك خلق ستمديده و در بند است.در هر كجا پاي مي گذارد زمين سبزينه مي شود و خورشيد از شوق ديدارش تابش دلپذيرش را دگر بارهويدا مي كند
عاشق ترين عاشقهاست...
در هر كجا كه مي رود، دشمن زبون هزاران توطئه و تهديد مي كند و  به خود مي پيچد وزمين و زمان را به هم مي دوزد و...
اما، اراده اش همه موانع را پودر مي كند...پارلمان اروپا، سناي فرانسه،سناي بلژيك، پارلمان نروژ، ويلپنت  پاريس، گردههايي بزرگ در آلمان و...همه به گرمي و با افتخار پذيراي حضورش هستند.
آخر  او سفير و راهنما، رهبر و پژواك آزادي يك خلق است.
آن جا كه در سخنراني پر شكوهش در نروژ با صداي رسا گفت:
من يك آرزو دارم
ايران بدون اعدام و شكنجه
من يك آرزو دارم
ايران آزاد و دمو كراتيك
من يك آرزو دارم
ايران سر شار از بردباري و مسالمت و...
آري مريم در هر حال و همه جا در مواجهه با همه انسانها، همان است كه هست. او همواره به شكل خلوت خود هست و هيج سد ومانعي ميان او وديگران حائل و مانع نمي‌شود. عشق و محبت و احترام به نظرات ديگران در تمامي رفتارش موج مي زند. او انسانها رابي واسطه و مستقيم توسط خودشان و با كلمات و احساسهاي خودشان مي بيند و مي شنود و نه از درون خويش، او به حرفها و احساسهاي آنها هر كه باشند از عمق وجود گوش مي دهد، او آنها را باور مي كند، او به انسان باور و ايمان دارد اين چنين است كه او با سقف بالا بلند انديشه و نظريه انسانشناسايانه خود،  عنصر انساني را كه  فصل مشترك همه انسانها ست شگفته مي كند و خود به مثابه« گل آرزو ها»ي همه آنها متجلي مي‌گردد
زطوفان حوادث عاشقان را نيست پروايي                     نينديشد نهنگ پر دل از آشفتن دريا
بلي، پيامت همچون نسيم بهاري به گوش همه تشنگان آزادي  و برابري خواهد رسيد.
خواهر مريم!
بدون شك، با هزاران دليل و برهان آزروهايت محقق خواهد شد،پيروزي خلق درآسمانها نوشته شده 
اما خلق قهرمان ايران آرزوي ديگري هم دارد گرامي داشتن مقدم رئيس جمهور مريم رجوي و شير هميشه بيدار را.


۱۳۹۴ آبان ۲۹, جمعه

عملیات تروریستی در پاریس

بهرام مودت
بهرام مودت
هنوز بیش از دو هفته از حملات موشکی گروه تروریستی وابسته به رژیم دیکتاتوری- مذهبی آخوندها با مسئولیت خامنه‌ای جانی و روحانی روباه به کمپ لیبرتی که در نتیجه 24 شهید و تعداد زیادی مجروح به جای گذاشت، نگذشته بود اینجا  که در جمعه شب 13 نوامبر شهر پاریس ناباورانه شاهد حملات تروریستی و عملیات انتحاری در چندین نقاط حساس و پر جمعیت بود.  اینجا
عملیاتی که بیش از هرچیز قلب " آزادی“ را نشانه گرفت و تفاوتی هم نداشت که قربانیان اصلی انسانهای بی دفاع زن و مرد، پیر و جوان، کودک، مسلمان و یا مسیحی باشند.
اگر چه این فاجعه انسانی تا امروز تلفات سنگینی داشته است، اما بی تردید چنانچه در حین جریان مسابقه دوستانه فوتبال بین تیم ملی فرانسه و آلمان در استادیوم "استاد دو فرانس" که اتفاقاً رئیس جمهور فرانسه اولاند و وزیر خارجه آلمان اشتاین مایر حضور داشتند، هوشیاری و کنترل شدید مأمورین درب های ورودی به ورزشگاه با دقت و شجاعت صورت نمی گرفت کشور فرانسه و جامعه جهانی شاهد یک فاجعه عظیم انسانی در ابعاد گسترده و مهلک می بود.
در بررسی اخبار، تحلیل و تفسیرها بنظر میاید که گویا تروریست ها تصمیم داشتند با ورود به داخل استادیوم آنهم با حضور هشتاد هزار نفر از مشتاقان فوتبال که با پیام اتحاد، دوستی و همبستگی بر روی سکوها مشوق تیم خود بودند، ناجوانمردانه با شلیک دیوانه وار و با عملیات انتحاری در ورزشگاه سیلی ازخون انسان های بی دفاع را جاری کنند که با عدم موفقیت ورود به ورزشگاه در بیرون با عملیات کور تروریستی چندین نفر را به خاک و خون کشیدند.
ناباورانه نیز تماشاگران و اعضای تیم فوتبال فرانسه و آلمان ساعتها تحت مراقبت و حفاظت مامورین در استادیوم بودند.
در امتداد این نگاه های مظلوم و بهت زده می توانستیم تصویری از صحنه های اعدام، یورش به تجمعات و سرکوب زنان را در ایران تجسم کنیم. همانطور که مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در پیام تسلیت خودش به رئیس جمهور فرانسه و همدردی با ملت فرانسه تاکید کرد:
" بنیادگرایی تحت نام اسلام چه در لباس شیعه و ولایت فقیه و چه در لباس سنی و داعش و جنایات ضد بشری آنها هیچ ربطی به اسلام ندارد و این پدیده شوم در هر کجا که باشد دشمن صلح و بشریت است "
اکنون جامعه جهانی بخصوص کشور آمریکا و کشورهای اروپایی برای برخورد قاطع با جبهه تروریستی و برای جبران سیاست های غیر مسئولانه یعنی سیاست مماشات که نتیجتا رژیم های تروریستی و حامیان تروریست‌ها همچون رژیم آخوندها و بشار اسد را برای ادامه جنایت، کشتار و ترور وقیح تر کرده است، بایستی با اتخاذ یک تصمیم‌گیری مشترک متحدا به یک مبارزه و جنگ جدی با این جبهه تروریستی دست بزنند و به موازات آن از نیروهای مبارز آزادیخواه که بالقوه آلترناتیو دموکراتیک برای جایگزین این رژیم ها هستند حمایت کنند.
ورزشکاران ملی و مردمی ایران، عضو و حامی مقاومت با تاثر بسیار ضمن همدردی با تک تک مردم فرانسه و همبستگی با ورزشکاران فرانسه این ضایعه عظیم انسانی را به رئیس جمهور فرانسه اولاند، ملت آزادیخواه فرانسه و جامعه جهانی تسلیت گفته و همه شهروندان، سیاستمداران و رؤسای دول مختلف اروپایی و در کل جامعه جهانی را به اتخاذ یک عمل مشترک مقتدر جهت مانع شدن از تکرار فاجعه 13 نوامبر در هر گوشه جهان و غلبه بر جبهه ترور و ظلم فرا میخوانند. چرا که ما ملت ایران خود از قربانیان سیاست های تروریستی و سرکوب گرانه رژیم آخوندها هستیم.
مریم رجوی در همان پیام اشاره دارد:
”مردم ایران که 37 سال است تحت حاکمیت سیاه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوند ها، یعنی پدر خوانده داعش، قرار دارند با این جنایت ها به خوبی آشنا هستند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت کاملاً درک می کنند و با آنها همدرد هستند".

ایران - مجاهدان آزادی درلیبرتی، پرچمداران رویارویی با بنیادگرایی وافراطی گرایی

مجاهدان لیبرتی برفراز خرابه های لیبرتی بعداز موشکباران  در هفتم آبان  ماه
مجاهدان لیبرتی برفراز خرابه های لیبرتی بعداز موشکباران  در هفتم آبان  ماه  
  از سه دهه پیش، رودر‌روی اسلام‌ پناهی فریبکارانه خمینی، مسعود رجوی، پرچم اسلام دمکراتیک را برافراشت و نشان داد آموزه‌های قرآن و اسلام در همه عرصه‌ها با ولایت‌فقیه مغایر است.
او نشان دادهرچه ازجنس استبدادوتحمیل است، با روح قرآن بیگانه است. چرا که اسلام دین آزادی است.
با همین درک از اسلام، مقاومت ایران به‌ویژه مجاهدین، ایده خلافت و امپراطوری اسلامی را که خمینی علمدارش بودرا، یک رویکرد قرون وسطایی، توسعه‌طلبانه و جنگ‌افروزانه دانسته ودر سه دهه اخیر پیوسته نخستین افشاگر آن بودند. با همین درک،مقاومت ایران از جدایی دین ودولت و ازاصل آزادی مذهب دفاع می‌کنیم.
آخوندها با تفسیرهای تحریف‌آمیز از آیات قرآن، با احادیث جعلی، با حربه فتوا و با زور و ارعاب، یک دین دولتی برقرار کرده‌اند. اما اسلام دین آزادی است. ویضع عنهم اصرهم والاغلال الّتی کانت علیهم. (سوره اعراف- آیه 157)
اسلام آمده است که زنجیر‌ها را از دست و پای مردم باز کند. آمده قفلها را از زبانها باز کند. و اندیشه‌ها را آزاد سازد.
الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه (سوره زمر- آیه 17)
اسلام آمده است که آدمی را در حریت و کرامت به اوج برساند. پس این دین حنیف کجا و افراطی‌گری و آیین خشونت و ترور تحت نام اسلام کجا؟ اسلام کجا و قتل خودسرانه و آزار مردم به بهانه اجرای احکام شریعت کجا؟
اسلام کجا و سرکوب زنان و تحمیل پوشش اجباری به آنها کجا؟ اسلام کجا و تخریب مساجد و غارت اموال عمومی کجا؟ مگر سوره‌های قرآن با نام رحمان و رحیم آغاز نمی‌شود؟
پس چرا آیین توحش وترور وارعاب خود را اسلام نامیده‌اید؟
وای بر دینفروشان حاکم و وای بر همه آنها که دست و پا بریدن و چشم از حدقه درآوردن و سنگسار را از خمینی آموخته‌اند. زیرا به همان جاهلیتی بازگشته‌اند که محمد (ص) برای امحاء آن برانگیخته شد.
وای بر آخوندهای حاکم بر ایران که دست جوانان محروم و گرسنه را به‌خاطر سرقت قوت لایموت‌ قطع می‌کنند اما همدستان خود را در چپاول عظیم ثروت ایران آزاد گذاشته‌اند.
وای به شما که دین پاک خدا را وسیله قدرت پرستی کرده‌اید. وای بر کسانی که در مقابل بدترین فجایع این رژیم، رضایتمندانه سکوت می‌کنند و وای برآنها که وقتی ملتهای ما را با قتل‌عام و بمباران و شلاق و اختناق قلع و قمع می‌کنند کلامی بر زبان نمی‌آورند. راستی که روح اسلام از این شرعیات قدرت‌پرستانه بیزار است.
اسلام همچنین آمده است که مدارا و صلح و همزیستی را میان نژادها، اقوام و مذاهب و ادیان گوناگون برقرار کند.
قل یا أهل الکتاب تعالوا الی کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم. (سوره آل عمران ـ آیه 64)
و آنچه اصل شمرده می‌شود، عمل صالح است، خواه از پیروان‌ این دین باشد یا آن دین.
انّ الّذین آمنوا و الّذین هادوا و النّصاری و الصّابئین من آمن باللّه و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربّهم. (سوره بقره- آیه 62)
پس این فرقه‌گرایی مذهبی و این جنگ شیعه و سنی که خمینی‌گرایی محض است، چه ربطی به حقیقت اسلام دارد؟
در عراق اهل سنت را از حقوق سیاسی و اجتماعیشان محروم کرده‌اند و در داخل ایران عده زیادی از هموطنان اهل سنت ما را زندانی یا اعدام کرده‌اند. هم‌اکنون دهها نفر از آنها در زندانهای خامنه‌ای تحت حکم اعدام قرار دارند.
آری پیام اخص اسلام آزادی است.
بله پیام اسلام آزادی است نه بردگی دینی،
پیام اسلام آزادی است نه بردگی جنسی،
پیام اسلام آزادی است نه فاشیسم و دیکتاتوری وتوحش  وخشونت  وتروریسم
مقاومت ایران درمحورش مجاهدین خلق ایران باایستادگی بی‌نظیر،بیشترین بهارادرمقابله با افراطی‌گری بنیادگرایی،جنگ‌افروزی وخونریزی تحت نام اسلام پرداخته است.این انگیزه اصلی آخوندها در کشتار و قتل‌عام آنها و کارزار عظیم و بی‌وقفه دروغپردازی و شیطانسازی علیه این مقاومت است.
راستی اگر این جنبش نبود، واگر چنین راه‌حل و الگوی سمت‌دهنده‌یی رامسعودرجوی  ازروز اول به وجود نیاورده بود،منطقه خاورمیانه بایدصدبرابربیش ازاین قیمت می‌داد.ایستادگی درمقابل هیولای بنیادگرایی وبانکدارجهانی تروریسم که برای سلاح اتمی خیز برداشته وپدرخوانده داعش،البته بسیار سهمگین است.اماخوشبختانه پیشرفت ملتها و جنبش آنها برای آزادی به‌خصوص در ایران،به این ضرورت تاریخی پاسخ داده .مجاهدان آزادی در لیبرتی، امروزپیشتازان این نبردندو قیمت سنگین این رویارویی را پرداخته‌اند.
همین سه هفته پیش یعنی 7آبان لیبرتی مورد حمله موشکی سنگین رژیم ولایت فقیه ومزدوران عراقیش  قرار گرفت که نتیجه آن شهادت 24مجاهد خلق، ومجروح شدن تعدادزیادی ازمجاهدان ووارد آوردن میزان قابل توجهی  خرابی وخسارت های مادی شد .

از جبران خليل جبران

هفت جا نفس خویش را حقیر دیدم:
نخست ،‌وقتی دیدمش كه به پستی تن می داد تا بلندی یابد.
دوم، آنگاه كه در برابر از پا افتادگان، بلندي ميجست.
سوم، آن هنگام كه میان آسان و دشوار مخير شده، آسان را برگزید.
چهارم، آنگاه كه گناهی مرتكب شد، با یادآوری اینكه دیگران نیز چون او دست به گناه می زنند خود را تسلی داد.
پنجم، وقتی كه از ناچاری، جبري را پذیرفت و شكیبایی اش را ناشی از توانایی دانست.
ششم، آنگاه كه زشتیِ چهره يي را نكوهش كرد ، حال آنكه نتيجه ي نقابي بود كه خود بر چهره داشت.
هفتم، آنگاه كه آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت.

ایران - تشدید سرکوب زنان با عنوان آخوند ساخته بی حجابی با ضبط و جریمه های سنگین خودروهای زنان ایرانی

سرکوب زنان ایران توسط فاشیسیم دینی حاکم برایران
سرکوب زنان ایران توسط فاشیسیم دینی حاکم برایران

به گزارش خبرگزاری حکومتی ایرنا، در پی تهدیدی که پیش از این از سوی نیروی انتظامی سرکوبگر رژیم در مورد قانون ضد زن آخوندی بنام بی حجابی صورت گرفته بود، روز یکشنبه 24 آبان سخنگوی نیروی انتظامی رژیم اذعان کرد که با خودروهایی که رانندگان آن از حجاب مورد نظر رژیم آخوندی برخوردار نباشند بشدت برخورد خواهد شد. در همین راستا پاسدار منتظرالمهدی اضافه کرد این خودروها ضبط و به پارکینگ منتقل می شوند و همچنین براین اساس خودروی این افراد ممنوع الخدمت شده و نمی‌توانند خرید و فروش کرده، عوارض پرداخت کرده و هیچیک از نیازهای یک خودرو در طول یک سال انجام نخواهد شد. وی در ادامه سخنان مشمئزکننده خود افزود: با توجه به حکم دادستانی رژیم به محض مشاهده خودرو، در مرحله اول آن را به مدت یک هفته به پارکینگ منتقل کرده و رسیدگی به جرایم انجام می‌شود از این رو برخی مصادیق جریمه نقدی و برخی تحویل مراجع قضایی خواهد شد.

در همین راستا طی یک هفته گذشته حدود ۱۰ هزار خودرو در این خصوص تذکر گرفته‌اند و بیش از دو هزار خودرو کلاسه و پرونده شده اند.
لازم به یادآوری است که پدر خوانده داعش بمنظور حفظ قدرت نامشروع خود و از ترس طغیانهای اجتماعی مجبور است تا در داخل ایران اعدام و سرکوب را تشدید کند و در خارج از ایران به صدور بحران و تروریسم بپردازد که از آخرین نمونه های آن حمله موشکی به کمپ لیبرتی و عملیات تروریستی به تاریخ 13 نوامبر در پاریس بود.

عبدالحمید اباعود،طراح حملات پاریس به هلاکت رسیده است.

عبدالحمید اباعود طراح حملات مرگبار پاریس
عبدالحمید اباعود طراح حملات مرگبار پاریس
مردم ایران ۳۷ ساله زیرحاکمیت دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوندی، یعنی پدرخوانده داعش قرار دارند، داغ و تلخی این جنایت را باگوشت وپوست شان حس میکنند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت ‏کاملاً درک می‌کنند و با آنها همدردند.
مردمی که همین دو هفته پیش ۲۴ تن ازرشیدترین  وفداکارترین فرزندان بی‌سلاح و بی‌دفاعشان را در حمله موشکی عوامل این رژیم جنایتکار، به کمپ لیبرتی در عراق، از دست دادند.
بنیادگرایی تحت نام اسلام چه در لباس شیعه و ولایت فقیه، و چه در لباس سنی و داعش و جنایات ضدبشری آنها، هیچ ربطی به اسلام نداره. هم‌چنان‌که باید حساب فاشیسم دینی حاکم بر ایران و جنایاتش از جمله ۱۲۰ هزار اعدام سیاسی، گروگانگیری، صدور تروریسم از آرژانتین تا کشورهای اروپایی تا خاورمیانه و کشورهای آسیایی و آفریقایی را باید از حساب اسلام و مردم ایران جدا کرد. این یک رویکرد ضروری برای منزوی کردن بنیادگرایی و تروریسم تحت نام اسلام است.
این پدیده شوم در هر کجا که باشه، دشمن صلح و بشریت است.
رژیم خونریزاسد و حامی اصلیش، رژیم حاکم بر ایران، با کشتار ۳۰۰هزار نفر و آواره کردن بیش از نیمی از مردم سوریه، منبع اصلی تغذیه سیاسی و اجتماعی داعش است. تا این دیکتاتورضدبشر یعنی بشار اسد تحت حمایت خامنه ای وروحانی جنایتکار واعوان وانصارش  در دمشق حکومت می‌کند، داعش به حیاتش ادامه می‌دهد و صدور حمام خون از خاورمیانه به اروپا ادامه می‌یابد.
در پی حملات جنایتکارانه تروریستی سیزدهم نوامبر که منجر به زخمی و کشته شدن تعداد زیادی از مردم بی گناه شهر پاریس شد، روز 27 آبانماه 1394روزنامه واشینگتن پست به‌نقل از مسؤلان اطلاعاتی فرانسه نوشت: عبدالحمید اباعود که گفته می‌شود مغز متفکر تهاجمات پاریس بوده است کشته شده است.
فرانسوا مولن دادستان کل فرانسه در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد صلاح عبدالسلام و عبدالحمید اباعود جزو هشت دستگیر شده عملیات سن دنی نیستند.