۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه

ایران – اشرف - برای 3 شهید قتل عام اشرف در 10 شهریور 92

رحمان منانی:

شهدای قتل عام  اشرف در 10شهریور92
شهدای قتل عام  اشرف در 10شهریور92

به جوانان وطن نام تو را خواهم گفت
به یقین آتشی از عشق تو را میگیرند
همچو تو با دل دریایی و با عشق بزرگ
چون بتازند به کفتار زمان، چون شیرند

ناصر حبشی:
قلب خود را ضرب کن در قلب من
خویش را در من بیا تکثیر کن
میهنی دنبال تغییر است یار!
فکر پتکی بهر این زنجیر کن

امیرنظری:

قهرمان،
صفتی است.
تو میتوانی آن را بر پهلوانی بنهی
که بازوهای تنومندی دارد.
اما من آن را بر تو میگذارم
که دلی عاشق
و سری پر مهر مردم داشتی.

۱۳۹۴ شهریور ۷, شنبه

شیر وخورشید به عنوان آرم رسمی شورای ملی مقاومت ایران

شیر وخورشید آرم رسمی شورای ملی مقاومت ایران
شیر وخورشید آرم رسمی شورای ملی مقاومت ایران

شیر و خورشید یکی دیگر از نشان های ملی ایران است که سابقه ای بسیار کهن دارد.
  روز7 شهریور سال 1372 شورای ملی مقاومت ایران علامت شیر ​​وخورشید را به عنوان آرم رسمی شورا تصویب کرد. پیشنهاد انتخاب این آرم توسط آقای مسعود رجوی مسئول شورا، در اجلاسیه بزرگ شورا در تالاربهارستان، مورد بررسی اعضا قرار گرفت و باتفاق آرا به تصویب رسید.

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

مؤسسه نظرسنجی گالوپ: مردم ایران جزو غمگین ترین و خشمگین ترین مردم جهان

مردم ايران جزو غمگين ترين در جهان

اين نتيجه 30 سال حكومت ننگين قرون وسطايي خميني ضدبشر و خامنه اي و روحاني جنايتكار است  كه شادي و خنده را از سيماي مردم ايران زمين گرفته اند.
برای زدودن غم  باید یکی شویم واین نظام  دیکتاتوری را سرنگون کنیم وخنده وشادی  را به زیباترین  وطن بازگردانیم. 

زندگی فردا نيست،

زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و اميد،
صحنه ی غمها نيست.
پای در راه گذار، راهها منتظرند، تا تو هر جا كه بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی..

روزنامه اينديپندنت در گزارشي از شادترين و غمگين ترين مردم جهان نوشت: بر اساس نظرسنجي سالانه موسسه گالوپ كه از ميان 153 هزار نفر در 148 كشور صورت گرفته است مردم عراق، ايران و كامبوج مانند سه سال گذشته بيشترين تجارب منفي را در زندگي روزمره خود تجربه ميكنند و خشمگين ترين مردم جهان ميباشند.

مردم  شاد ایران
مردم  شاد ایران
مردم غمگین ایران
مردم غمگین ایران

ایران - دستان خون آلود رژیم ایران

دخالت نیروی تروریستی قدس درخاورمیانه
دخالت نیروی تروریستی قدس درخاورمیانه

وال استریت ژورنال در سرمقاله خود با عنوان ”دستان خون آلود رژیم ایران“ به اقدامهای تروریستی رژیم ایران در چند دهه گذشته پرداخته است. 

ازجمله، باراک اوباما اولین رئیس‌جمهور آمریکا نیست که تلاش دارد دستان خون آلود رژیم ایران را نادیده بگیرد، بیل کلینتون نیز همین کار را در تحقیقات اف.بی.ای در مورد انفجار برجهای خوبر در عربستان در سال 1996 انجام داده بود.

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

ایران - بهروز آلخانی جسورانه بر چوبه دار بوسه زد

زندانی سیاسی کرد بهروز آلخانی
زندانی سیاسی کرد بهروز آلخانی 

نشنیده‌ام به قصه، ترانه
بر پرده‌ها ندیدم
در برگ برگ حجم کتابی که خوانده‌ام
یادم نمی‌دهد قـد
حجم شقاوتی که چنین می‌تند به هم
بی‌حد و بیشمار

بار دیگر فجرچهارشنبه  خونین شد واین مسیری  هست تاسرنگونی خامنه ای جلاد وروحانی جنایتکار .

ای آزادی  برای رسیدن به تو سیاووش ها وشیرین ها ،فریناز وفرزادها و...
وحالا هم بهروز گل سرخ  پر پر شده دیگری از خلق کرد  بسوی تو پر کشید.
ولی خامنه ای،
ای  ضحاک  زمان   بدان ..که ترا سر نگون می کنیم وانتقام  همه این خونها را میگیریم .

بهروز آلخانی که توسط دژخیمان خامنه‌ای بدار آویخته شد تا آخرین لحظه حیات جسورانه مقاومت می‌کرد.

۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

ايران - سركوب

وحشت از تکرار قیام 88
وحشت از تکرار قیام 88
وزیر اطلاعات کابینه آخوند روحانی: فتنه گران هنجارشکنان هستند نه اعضای ستادهای انتخاباتی
وزیر اطلاعات کابینه آخوند روحانی : منظور از فتنه گران، قیام کنندگان سال 88 هستند نه اعضای باندهای درونی رژیم که اعتراضهایی به نمایش انتخابات داشتند.
وزیر اطلاعات آخوندها در مصاحبه اش  همچنین اذعان کرد که تمامی فیلمها و سریالهایی که از تلویزیون رژیم پخش میشود کار وزارت اطلاعات است.

ايران - قيام و حركتهاي اعتراضى

تجمع اعتراضی کارکنان کفش بلا
تجمع اعتراضی کارکنان کفش بلا

اعتراض کارکنان کفش بلا:

 امروز کفن آوردیم تا بگوییم تا پای جان دنبال مطالبات خود هستیم

کارکنان کفش بلا در اعتراض به پرداخت نشدن بیش از 30 ماه مطالبات و حقوق خود در تهران تجمع کردند

ایران - سوم شهریور سال 1320نیروهای متفقین به ایران وارد شدند و حکومت سیاه رضاخان پایان یافت.

رضاخان در حال ترک ایران
رضاخان در حال ترک ایران

 در روز 3 شهریور 1320، ایران به اشغال نیروهای نظامی روس و انگلیس درآمد.
 پس از آغاز جنگ جهانی دوم در 9 شهریور 1318 برابر با اول سپتامبر سال 1939، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگیری با آلمان این بیطرفی ناپایدار بود. اینچنین بود که در روز 3 شهریور 1320 ارتش متفقین به بهانه حضور جاسوسان آلمانی وارد خاک ایران شد. نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند.
ارتش سرکوبگر رضاخانی، در برابر قوای متفقین کمترین مقاومتی نکرد و اکثر یگانهایش ازهم گسیخت و نیروهایش پراکنده شدند.
روز ششم شهریور، رضاخان در برابر متفقین عقب نشست و تصمیم خود مبنی بر خودداری از مقاومت در برابر نیروهای متفقین را اعلام کرد. رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او، محمدرضا موافقت کردند.

۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

ایران - برشانه های طوفان

اصغر  بدیع زادگان،،محمد حنیف نژاد،،سعید محسن
اصغر  بدیع زادگان،،محمد حنیف نژاد،،سعید محسن

آرزوی  شکوه  ایران 

روزگاری غریب و تنها داشت
پیرمردی که اهل عصیان بود
هستی اش از تمام این دنیا
عشق پاکی به نام ایران بود
مانده در خاطرات این مردم
رنگ سرخ و کبود فریادش
از تب و درد بیکسی میسوخت
آخرین روزهای مردادش
سالهای سیاه و بسته چه ها
با دل زخمی مصدق کرد
احمدآباد خسته پیرش را
پشت دیوارهای خود دق کرد
با نظامیترین حکومتها
دهن هر که مانده را بستند
پای رفتن نمانده بود، انگار
راهها تا همیشه بنبستند
شهر در هاله ی سیاهی رفت
نبضها از شماره افتادند
زیر شلاق سرد پاییزی
غنچه ها ناشکفته جان دادند
ناگهان مردی از دل توفان
آمد و ظهرداغ تابستان
خط بطلان کشید بی پروا
روی افکار کهنه و میرا
زندگی را حضور نو بخشید
مثل باران به سینه ها بارید
رد شد از انتظار فصلی سرد
کوچه ها را دوباره عاشق کرد
آمد و تیرگی ترک برداشت
پیله از بال شاپرک برداشت
منفجر شد سکوت سالی که ...
پنجه میزد به شهر خالی که ...
انتظارش به سمت پایان بود
و هوایش هوای عصیان بود
راه را با ستاره آذین بست
گفت راهی برای رفتن هست
در شب چکمه پوش بیدادی
رد شدند از کنار «آزادی»
چیتگر بود و همقطارانش
صبح خونین تیربارانش
رفت و بار امانت سنگین
سهم مردی همیشه عاشق شد
سهم مردی که بعد از او هر روز
داغدار گل شقایق شد
مثل آیینه، مثل اقیانوس
مردی از بیکرانه گی سرشار
سرنوشتش نوشته شد با عشق
با سرشتش سرشته شد ایثار
راه را تا همیشه روشن کرد
در شبان سیاه استبداد
با فدای ستاره ها برداشت
لکه ای را که روی ماه افتاد
از غروب سیاه آن مرداد
تا سحرگاه سرخ شهریور
صد حماسه برای آزادی
بوده با هر خیانت و خنجر
احمد آباد خسته! با پیرت
خط بزن غصه های پنهان را
نسل ما را ببین و باور کن
آرزوی شکوه ایران را

الف. دماوند

ایران - تاکید روحاني جنایتکار بر نقض قطعنامه شوراي امنيت

شورای  ملی مقاومت ایران
شورای  ملی مقاومت ایران 

روحاني بر نقض قطعنامه شوراي امنيت و خريد و ساخت موشك و سلاح و دادن سلاح به مزدوران رژيم تأكيد مي كند

حسن روحاني رئيس جمهور آخوندها در وزارت دفاع رژيم گفت به قطعنامه 2231 شوراي امنيت ملل متحد پايبند نيست. تصريح كرد: «قطعنامه مانع كار ما نيست از هر كجا سلاح لازم بدانيم مي خريم و خواهيم خريد و منتطر هيچكس و اجازه هيچكس و تأييد هيچكس و نگاه به هيچ قطعنامه يي نخواهيم كرد.
اين اظهارات به خوبي نشان مي دهد رژيم ايران هرگز از صدور تروريسم و بنيادگرايي دست نمي كشد و نرمش و انعطاف در مقابل آن عليه صلح و آرامش در منطقه، و مشوق آن در تجاوزكاري و جنگ افروزي است. 

۱۳۹۴ شهریور ۱, یکشنبه

ایران - قتل عام زندانیان سیاسی درسال 67 یک نسل کشی شقاوت آمیز

ایران - رضا شمیرانی : اوین : یکسال قبل از قتل عام سال67 خاطرات  زندان  

به‌هم‌ریخته و کلافه بودم. شکنجه به‌منظور دادن اطلاعات مربوط به مناسبات و روابط بچه های زندانی درون بند چیز ساده یی نبود. کافی بود دهانم بازشود و آن وقت خیلی‌ها را به زیر شکنجه بیاورند. باید از این شرایط خودم را نجات میدادم. دنبال راه‌حل بودم. به گذشته فکر می کردم. به دوستانم و خاطراتی که از آن‌ها داشتم و خصوصاً رضا فاروقی و آن نگاه مظلومش. به ناگاه فکری در ذهنم خطور کرد. از سازمان شنیده بودم که یک انقلابی بن بست را با خون خود میشکند و الآن من در این نقطه بودم كه یا باید خیانت میکردم یا از جان خود میگذشتم. علی انصاریون و عملی را که انجام داد، در ذهن مرور کردم. علی قبل از خودکشی می گفت آن‌ها می خواهند از من یک توّاب بسازند و مرا به خیانت وادارند، امّا من به آن‌ها این اجازه را نمی دهم و با خون خود، عزّت و شرف خود را حفظ کرد.
طبق روال روزانه مجدداً صبح زود برای بازجویی به سراغم آمدند. اواخر آذرماه بود. بعد از چند ساعت علافي بازجو از من خواست که به سؤال‌های او جواب دهم. گفتم باشد، امّا الآن حالم خوب نیست بگذارید برای فردا. قبول کرد و مرا به سلولم فرستاد. قبل از رفتن به سلول به پاسداری که مرا همراهی می کرد گفتم برای نمازخواندن نیاز به حمّام دارم. این بهانه خوبی بود. میدانستم قبول میکند. وقتی میخواستم بروم داخل حمام گفتم به داروی نظافت احتیاج دارم و او دو بسته داروی نظافت به من داد. رفتم داخل حمام. حمام آسایشگاه خیلی کوچک است و پاسدار برای این‌که اذیّتم کند چراغ حمام را خاموش کرد و درب را بست. هیچي نمیديدم. گفت ۵دقیقه دیگر میآيم عقبت، زود باش. غسل شهادت کردم و سریع در تاریکی لباس پوشیده و دو بسته داروی نظافت را در لباس پنهان کردم. به سلول که برگشتم. داروها را زیر پتوی سربازی که داشتم گذاشتم و نشستم روی آن. حوالی ساعت ۷ شب بود. توی خودم بودم و فکر میکردم. همچون کشتی‌شکسته در نوسان بودم.
 نیروهای شرّ و خیر در وجودم در جنگ بودند. آیا بکنم آیا نکنم؟ اگر بکنم چی میشه؟ اگر نکنم چی میشه؟ سؤال پشت سؤال. آیا راه‌حل دیگری وجود دارد که هم زنده بمانم و هم به خیانت درنغلتم؟
زندان  اوین  قتلگاه  جوانان دلیر ایران زمین
زندان  اوین  قتلگاه  جوانان دلیر ایران زمین 

۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

ایران - می زنم فریاد، هر چه بادا باد، وای از این توفان ، وای از این بیداد.

با گرمای تابستان در مرداد سوزان .

در ماه «فروغ جاویدان» و ماه «30هزار سربه‌دار خاوران»، میهن اسیر در اعتراض و تحصن کارگران، پرستاران و معلمان، ملتهب و جوشان است. برای رژیم زهر خورده آخوندی در پسا توافق: وای از این توفان.
هم‌چون جویبارهایی که به‌هم پیوسته و رودی خروشان و نیرومند را تشکیل می‌دهند؛ اعتراضات، تظاهرات و اعتصابات مردم و جوانان به جان آمده، در آسمان غمزده میهن نورافشانی می‌کند.
می زنم فریاد، هر چه بادا باد، وای از این توفان ، وای از این بیداد.
این، نقشه مسیری بود که معلمان کشورمان برای رسیدن به خواسته‌های خود در برابر ظلم و ستم آخوندی رسم کرده بودند. نقشه مسیری که در نهایت آنها را در هفته گذشته به پیروزی رساند.
                                         
تجمع درمقابل مجلس  خامنه ای  وروحانی جلاد
تجمع درمقابل مجلس  خامنه ای  وروحانی جلاد

ایران - رضا شمیرانی : اوین : یکسال قبل از قتل عام سال67 خاطرات زندان - قسمت اول

قتل عام سال 67 آتشفشانی که خاموشی نمی پذیرد.

بازجو پرسید می دانی برای چی تو را آوردیم اینجا؟ گفتم نه نمی دانم. گفت دو تا چیز از تو می خواهیم: اوّل تشکیلات بند و دوم اینکه چه کسانی موجب آشوب‌های بند و اعتصاب غذا دربند هستند. البته جلسه بازجویی حالت رسمی نداشت و کاغذی برای نوشتن به من داد. در ادامه گفت می فرستمت بروی آسایشگاه، آنجا تنها و دور از دوستانت هستی و بهتر می توانی فکر کنی. بعد که فکرهايت را کردی بیا که اطلاعات خودت را بدهی. گفتم چیزی برای فکر کردن ندارم. ما تشکیلاتی نداریم و اعتصاب غذا هم یک حرکت عمومی است که از جانب فرد خاصی صورت نمیگیرد و همه پشت آن هستند. گفت ببین من جدّی هستم، با تو شوخی نمیکنم. برو فکرهايت را بکن و بعد جواب بده. از بابت دوستانت هم نگران نباش، تو را به بندی می فرستم که دیگر پیش آن‌ها نباشی و به خاطر همکاری با ما از آن‌ها خجالت نکشی. دوباره حرفم را تکرار کردم. خنده یی کرد و گفت روی حرف‌هایم فکر کن. بعد باهم صحبت می کنیم. پاسدار آسایشگاه را صدا زد و به او گفت ببرش به سلول.
 حوالی ساعت 5 بعدازظهر بود که به سلول انفرادی در طبقه دوم آسایشگاه رفتم. اجازه ندادند وسایلم را داخل سلول ببرم به‌غیراز یکدست لباس و حوله و مسواک.
 وارد سلول که شدم خیلی خسته بودم. خستگی بیشتر ذهنی بود تا جسمی. تا حدودی منگ بودم. انطباق با شرایط جدید کمی برایم سخت بود. تا دیروز در مناسباتی بودم که صحبت بر سر اعتصاب غذا و بیان اتّهام تحت عنوان سازمان مجاهدین بود و حالا صحبت از بازجویی و لو دادن تشکیلات بند و غیره بود.
 می دانستم راه سخت و پرپیچ‌وخمی در پیش دارم. باید هرچه سریع‌تر خودم را با شرایط موجود منطبق میکردم. مسائل زیادی بود که باید روی تک‌تک آن‌ها فکر می¬کردم و راه‌حل پیدا میکردم؛ و از همه مهم‌تر این‌که باید یک‌جوری به بچه ها خبر میدادم.
زندان اوین  قتلگاه  هزاران مجاهد ومبارز
زندان اوین  قتلگاه  هزاران مجاهد ومبارز 

۱۳۹۴ مرداد ۲۲, پنجشنبه

ایران - قتل عام زندانیان سیاسی سال67 بزرگترین جنایت ضد بشری بعد از جنگ جهانی دوم

ازفاجعه  تاحماسه

قتل عام  زندانیان سیاسی  ایران  درتابستان سال67،به عنوان بزرگترین  جنایت  ضد بشری بعد از جنگ جهانی دوم

مرداد  سال 67 بدون شک  درسینه تاریخ  ایران حک  شده وهر گز فراموش  نخواهد شد. این ماه  از یک سو یاد آور برگ زرینی  از فداکاری   ووفاداری  به آرمان آزادی  وپایبندی به اصول  واز سوی دیگر  افشاگر اوج شقاوت  وبی رحمی  خمینی  ودار ودسته  جنایتکار  حاکمش  بوده  وخواهد بود .
مجاهد خلق  مهناز فتحی

مینا انتظاری: اینجا اوین است.
بهار سال ۱۳۶۵ که دسته دسته بصورت تنبیهی از بند زنان زندان قزلحصاردوباره به زندان مخوف اوین منتقل میشدیم با مهناز فتحی گوهردانهآشنا شدم و خیلی زود دوستی صمیمانه مان شکل گرفت.... بعد از پنج سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی، گویی این جابجایی ها و فشار و سرکوب های مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی هم نداشت.
همان روزهای اول ورود به بند جدید بود که حمله و هجوم نوبتی مجتبی حلوائی شکنجه گر بدنام اوین و اوباش پاسدارش برای منکوب کردن ما آغاز شد. آنها بیرحمانه ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تا نفس داشتند با پوتینهای نظامی شان بچه ها را زدند. بطوریکه خودشان به نفس نفس افتاده بودند و در برابر اعتراض ما میگفتند: " شماها اگه آدم شدنی بودید توی این پنج سال شده بودید حالا فقط میخوایم یادتون بیاریم که اینجا اوین است!"
البته ما، همه ما، آن روزهای خون و جنون بازجویی در اتاقهای شکنجه اوین در زیر سیطره لاجوردی جلاد و شبهای تیرباران یاران و کابوس شمارش تیرهای خلاص عزیزان همبندمان را در سال شصت کاملآ بیاد داشتیم و خیلی از ما هنوز از آثار زخمهای عمیق جسمی و روحی آن ایام رنج میبردیم.... و ابدآ به یاداوری مجتبی حلوایی، آن دژخیم مسئول جوخه اعدام اوین، نیازی نداشتیم!
  بخصوص که ما از قزل حصار میامدیم و بسیاری از خواهران ما شکنجه گاه «تابوت، قبر یا قیامت» حاج داوود رحمانی و همینطور «واحد مسکونی» مخوف را پشت سر گذارده بودند. در واقع ما «دوزخیان روی زمین» چند سال بود که با تمام وجود و با جسم و جان خویش «دوران طلایی» آن امام شقاوت پیشگان را تجربه میکردیم...
در چنین فضایی از سرکوب که مستمرا اِعمال میشد، دوستی های ما با یاران همدرد و همبندمان نیز دوام و قوام بیشتری می یافت تا جائیکه حالا بعد از پنج سال رنج و شکنج و پایداری، جمع مجاهدین زندانی با انسجام و اتحاد خاصی، در هر بند و تحت هر شرایطی، همچون تن واحد عمل میکردیم...

۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

ایران - نسل کشی شقاوت آمیز خمینی ضدبشر

اوین ،یکسال  قبل از قتل عام وجنایت علیه بشریت در سال67

کشتارزندانیان سیاسی ایران را، که ازدهه 60بشکل گسترده شروع شد به عنوان بزرگترین جنایت ضدبشری بعد ازجنگ جهانی دوم می توان نام برد. جنایتی که تمام جناحهای این رژیم در آن شریک و سهیم‌اند؛ بارانی از خون که خمینی ضدبشر تمام رژیمش را با آن غسل تعمید داد.
بنا بر توصیه خمینی جلادوخونخوار،مقامهای  نظام پلیدش ازمیرحسین موسوی نخست‌وزیر رژیم در آن دوران تاولایتی وزیرخارجه‌اش، در برابراعتراضهای بین‌المللی برضد شکنجه و اعدام در زندانها پاسخ می‌دادند«در ایران زندانی سیاسی نداریم»خمینی به آنها گفته بودمجاهدین وسایرزندانیان سیاسی را تروریست بنامندهرگز درباره وجود «زندانی سیاسی» با هیچ طرف سیاسی وحقوقی در جهان گفتگو نکنند.زیرا«زندانی سیاسی» پدیده‌ و نامی است که وجودش و گفتگو درباره آن مشروعیت و آینده هر نظام سیاسی را سایه ‌به سایه و قدم به ‌قدم به زیر سؤال می‌کشد.
در زندان هیچ حرکتی خود به خودی شکل نمیگرفت. در پشت تمامی تحرّکات زندانیان، اعم از صنفی یا  سیاسی، تفکّری وجودداشت و افرادی بودند که نقش کیفی و سازمان دهنده بازی میکردند. جایگاه کیفی و نقش آفرینی افراد دارای سلسله مراتبی بود که بر پای صلاحیت ایدئولوژیک آنها شکل می گرفت و در عمل برای سایر بچه ها پذیرفته شده بود. به دلیل شرایط امنیتی  موجود در زندان جایگاه صلاحیتی  افراد برای همه روشن نبود و کسی هم آنچنان در این موارد کنجکاوی نمی کرد. هر کس آن کسی را میشناخت که با او در تماس بود و خطوط سیاسی را از او دریافت میکرد. برخوردهای لیبرالی به حداقل ممکن تنزّل یافته بود. به عنوان مثال، در بند 4 زندان قزلحصار محمود عبادی لاری، که از گردانندگان اصلی مناسبات بود، خود را فردی ساده جلوه داده  وهمه او را محمود قاچاقی صدا میکردند و تا سال 1363 که هویّت او لو رفت و برای بازجویی مجدد به اوین برده شد، به غیر از تعدادی اندک، کسی از جایگاه و نقش کلیدی  او دربند اطلاعی نداشت. یا مهدی جلالیان که آدم کم حرف و ساده و ساکتی بود و تا سال 1363 که لو نرفته بود کسی او را مطرح نمیدانست در حالی که به همراه و در کنار محمود بند را هدایت می کرد. هر دو در قتل عام سال 1367 سربدار شدند.
قتل  عام سا67  جنایت علیه بشریت
قتل  عام سا67  جنایت علیه بشریت 

۱۳۹۴ مرداد ۱۹, دوشنبه

ایران - فروش چشم در حاکمیت چپاولگر خامنه ای وروحانی جلاد

 تکان دهنده  فروش چشم در حاکمیت چپاولگر آخوندی 

منشأ تمام این تیره‌روزی‌ها خامنه ای  وروحانی جنایتکارند .
زمان عبور از نومیدی به امیدواری است.
عبور از خشم به انگیزه‌یی برای تغییر کردن و تغییر دادن 
و عبور از ماتم و دلمردگی به انرژیهای تازه‌یی برای پیشروی.
مارتین لوترکینگ گفته بود: «قوس جهان بسیار بلند و کشیده است، اما همواره به سوی عدالت خم می‌شود».
بی‌تردید، جهان و روزگار محرومان وستم کشان  ایران و منطقه نیز لاجرم عدالت، آزادی و برابری را در تقدیر دارد.
سرانجام محرومان وستمدیدگان وزحمتکشان  ولایت سفیانی خامنه ای راسرنگون می‌کنند.
نفرین ولعنت بر خامنه ای  وروحانی جلاد
نفرین ولعنت بر خامنه ای  وروحانی جلاد 
سایت حکومتی خبرفارسی 18 مرداد 1394می نویسد: برای تهیه گزارش به خیابان مهدی در محله فرامرز عباسی رفتم. این‌بار سوژه جدیدی نظرم را به خود جلب کرد. عبارت‌هایی مانند فروش کلیه، کلیه‌فروشی، فروش کلیه زیر قیمت ”و… تاکنون زیاد به چشمم خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت و روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود؛ چشم‌فروشی
با تلفن همراهم شماره می‌گیرم، ۷۳۰….۰۹۳۷ مشترک مدنظر در دسترس نمی‌باشد. بالاخره بعد از کلی تلاش، تلفنم پاسخ داده می‌شود. با شنیدن صدای مرد جوان گمان نمی‌کنم سن‌وسالش بیشتر از ۴۰ باشد. پیشنهاد خرید چشم را مطرح می‌کنم و بعد از انجام رایزنی و صحبت تلفنی، قرار ملاقات محقق می‌شود و این‌بار به‌عنوان خریدار پای معامله می‌روم.
خودش را معرفی می‌کند و سی‌وچهارساله. می‌گوید: ۶ ماه پیش در تهران یک کلیه‌ام را ۶ میلیون فروختم. الان هم به‌شدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان ۶ میلیون چشمم را بفروشم.
سه‌بچه دارم و صاحب‌خانه جوابم کرده است. بی‌سواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید، با آن انجام دهید.از من که گذشت، دلم نمی‌خواهد فرزندانم بی‌خانمان بزرگ شوند. برای من چه اهمیت دارد که یک چشم داشته باشم یا نه؟فقر امانم را بریده است. اصلا شما می‌فهمی نداری یعنی چی؟ نان خشک خوردن یعنی چه؟ برایم مثل روز روشن است که دیگر اندام‌هایم را نیز می‌فروشم. چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتی پوستم را هم می‌فروشم.