تکان دهنده فروش چشم در حاکمیت چپاولگر آخوندی
منشأ تمام این تیرهروزیها خامنه ای وروحانی جنایتکارند .
زمان عبور از نومیدی به امیدواری است.
عبور از خشم به انگیزهیی برای تغییر کردن و تغییر دادن
و عبور از ماتم و دلمردگی به انرژیهای تازهیی برای پیشروی.
مارتین لوترکینگ گفته بود: «قوس جهان بسیار بلند و کشیده است، اما همواره به سوی عدالت خم میشود».
بیتردید، جهان و روزگار محرومان وستم کشان ایران و منطقه نیز لاجرم عدالت، آزادی و برابری را در تقدیر دارد.
سرانجام محرومان وستمدیدگان وزحمتکشان ولایت سفیانی خامنه ای راسرنگون میکنند.
عبور از خشم به انگیزهیی برای تغییر کردن و تغییر دادن
و عبور از ماتم و دلمردگی به انرژیهای تازهیی برای پیشروی.
مارتین لوترکینگ گفته بود: «قوس جهان بسیار بلند و کشیده است، اما همواره به سوی عدالت خم میشود».
بیتردید، جهان و روزگار محرومان وستم کشان ایران و منطقه نیز لاجرم عدالت، آزادی و برابری را در تقدیر دارد.
سرانجام محرومان وستمدیدگان وزحمتکشان ولایت سفیانی خامنه ای راسرنگون میکنند.
نفرین ولعنت بر خامنه ای وروحانی جلاد |
سایت حکومتی خبرفارسی 18 مرداد 1394می نویسد: برای
تهیه گزارش به خیابان مهدی در محله فرامرز عباسی رفتم. اینبار سوژه جدیدی نظرم را
به خود جلب کرد. عبارتهایی مانند فروش کلیه، کلیهفروشی، فروش کلیه زیر قیمت ”و…
تاکنون زیاد به چشمم خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت و روی دیوار با
ماژیک پررنگ نوشته شده بود؛ چشمفروشی
با تلفن همراهم شماره میگیرم، ۷۳۰….۰۹۳۷ مشترک
مدنظر در دسترس نمیباشد. بالاخره بعد از کلی تلاش، تلفنم پاسخ داده میشود. با
شنیدن صدای مرد جوان گمان نمیکنم سنوسالش بیشتر از ۴۰ باشد. پیشنهاد خرید چشم را
مطرح میکنم و بعد از انجام رایزنی و صحبت تلفنی، قرار ملاقات محقق میشود و اینبار
بهعنوان خریدار پای معامله میروم.
خودش را معرفی میکند و سیوچهارساله. میگوید: ۶ ماه پیش در تهران یک کلیهام را ۶ میلیون فروختم. الان هم بهشدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان ۶ میلیون چشمم را بفروشم.
سهبچه دارم و صاحبخانه جوابم کرده است. بیسواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید، با آن انجام دهید.از من که گذشت، دلم نمیخواهد فرزندانم بیخانمان بزرگ شوند. برای من چه اهمیت دارد که یک چشم داشته باشم یا نه؟فقر امانم را بریده است. اصلا شما میفهمی نداری یعنی چی؟ نان خشک خوردن یعنی چه؟ برایم مثل روز روشن است که دیگر اندامهایم را نیز میفروشم. چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتی پوستم را هم میفروشم.
خودش را معرفی میکند و سیوچهارساله. میگوید: ۶ ماه پیش در تهران یک کلیهام را ۶ میلیون فروختم. الان هم بهشدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان ۶ میلیون چشمم را بفروشم.
سهبچه دارم و صاحبخانه جوابم کرده است. بیسواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید، با آن انجام دهید.از من که گذشت، دلم نمیخواهد فرزندانم بیخانمان بزرگ شوند. برای من چه اهمیت دارد که یک چشم داشته باشم یا نه؟فقر امانم را بریده است. اصلا شما میفهمی نداری یعنی چی؟ نان خشک خوردن یعنی چه؟ برایم مثل روز روشن است که دیگر اندامهایم را نیز میفروشم. چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتی پوستم را هم میفروشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر