۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

زنان در تاریخ

فروغ فرخزاداز پیشگامان شعر نو فارسی در قرن بیستم
فروغ فرخزاداز پیشگامان شعر نو فارسی در قرن بیستم
۱۹۳۴ - فروغ فرخزاد (۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵) از پیشگامان شعر نو فارسی در قرن بیستم
فروغ فرخزاد در ۸ دیماه ۱۳۱۳ در تهران بدنیا آمد.
۱۹۳۴ -  پدرش افسر ارتش بود
فروغ با انتشار مجموعه‌ شعرهای اسیر، دیوار و عصیان کار خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب کرد و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم «خانه سیاه است» را در یک آسایشگاه جذامیان در تبریز مساخت. این فیلم از اقبال گسترده ای در سطح بین المللی برخوردار شد و برنده چند جایزه گردید.
وی در سال ۱۳۴۲ مجموعه زیبای «تولدی دیگر» و پس از مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد.
فروغ فرخزاد، روز دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ در یک سانحه رانندگی در سن ۳۲سالگی جان باخت.
شعر فروغ دگرگونی عمیقی در شعر فارسی به وجود آورد و از پیشگامان شعر معاصر فارسی به شمار میرود.
وی آرزوی خود را چنین بیان کرده بود: «آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آن‌ها با مردان است... من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آن‌ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است.»

شعر سیب از حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخزاد

شعر زیبای حمید مصدق
توبه من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
وتو رفتي و هنوز،
سال ها هست كه در گوش من آرام،آرام
خش خش گام تو تكراركنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا ، خانه كوچك ما سيب نداشت

جواب بسیار زیبای فروغ فرخ زاد :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود 
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر