۱۳۹۴ دی ۱۵, سه‌شنبه

ایران - تختی آن رادمرد بی‌همتا،گوهر تاج قهرمانان بود.

 تختی آن رادمرد بی‌همتا،گوهر تاج قهرمانان بود
 تختی آن رادمرد بی‌همتا،گوهر تاج قهرمانان بود
تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه زندگی او را تشکیل نمی‌دهد. آنچه زندگی یک انسان را از لحظه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ می‌سازد، شخصیت، صفا، انسانیت، جوانمردی و اخلاقیات اوست.
این همان رمز و راز محبوبیت جاودانه جهان‌پهلوان تختی در قلوب مردم میهن ماست.
تختی آن رادمرد بی‌همتا،گوهر تاج قهرمانان بود.
آری تختی از میان مردم و تا آخرین لحظه عمرش برای مردم بود و این‌گونه قلبها را توانست تسخیر کند این رمز و راز عشقی است که هنوز در دل و جان هر ایرانی وجود دارد و او را از افتخارات میهن خود می‌داند. .
او بر روی سکوی قهرمانی، هنگامی که مدالی زینت‌بخش سینه ستبرش بود، قامتی به سرفرازی دماوند داشت، و در میان مردم، ساده و صمیمی. خود را از مردم جدا نمی‌دانست؛ از آنها نیرو می‌گرفت و با یاد آنها و برای آنها به میدان می‌شتافت. به همین خاطر هنوز بعد از 47سال، یادش در قلب پرمهر مردم ما جای دارد.
غلامرضاتختی، کشتی را از سنین نوجوانی آغاز کرد. دیری نگـذشت که بر سکوهای قهرمانی جهان ایستاد. با کارنامه‌ای سراسر افتخار، با چهار مدال طلا و هفت مدال نقره.
اما آنچه تختی را تختی کرد و یادش را در قلب مردم ایران جاودانه ساخت، مدالهای او و افتخارات ورزشی او نبود، بسا ورزشکارانی که مدالهایشان از تختی بیشتر و کارنامه ورزشی‌شان از او پربارتر بوده است، اما امروز نه نامی از آنها بر لبها و نه یادی در دلها باقی نمانده است. تختی از آن رو محبوب مردم بود، که افتخارات ورزشی و نام و شهرت او را از مردم جدا نساخت. مردم‌دوست و وطن‌پرست به‌معنی حقیقی کلمه بود، چرا که در برابر دیکتاتور سر خم نکرد. و به ستم و زور «نه!» گفت و تا آخر جانب مردم را رها نکرد. از این‌رو وقتی تختی از میادین ورزشی حتی بدون مدال و عنوانی که مردم انتظار داشتند، بازمی‌گشت، باز هم مردم هم‌چون فاتح و قهرمان پیروز از او استقبال می‌کردند. آخر پهلوان مردم همواره بی‌شکست است! وقتی تختی از مسابقات تولید و در آمریکا بازگشت، با این‌که شکست خورده بود، اما مردم استقبال بی‌نظیری از او کردند. آنها با کلمات ساده برای قهرمانشان شعار ساختند. رستم ایران کیه؟ غلامرضا تختیه/ شیر دلیران کیه؟ غلامرضا تختیه.
جهان پهلوان تختی در کتابی که قسمتهایی از زندگی وی را بازگو می‌کند نوشت:
اسم من غلامرضا تختی است.‌ در شهریورماه 1309 در خانی‌آباد تهران متولد شدم. خانواده ما از خانواده‌های متوسط خانی‌آباد بود. پدرم غیر از من، دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه از من بزرگتر بودند.‌پدر بزرگم، «حاج‌قلی»، نخود لوبیا و بنشن می‌فروخت.‌پدرم تعریف می‌کرد که «حاج‌قلی» توی دکانش روی تخت بلندی می‌نشست و به همین جهت مردم خانی‌آباد اسمش را گذاشتند «حاج‌قلی تختی». و همین اسم به ما هم منتقل شد و نام خانوادگی من نیز همین است… پدرم، روی اصل اعتقادات مذهبیش و ارادت خالصانه‌یی که به امام هشتم داشت، نام «غلامرضا» را بر من گذاشت. «… زندگی در میان مردم و برای مردم، درسهایی به من آموخت که فکر می‌کنم هرگز نمی‌توانستم در معتبرترین دانشگاهها کسب کنم. همچنین زندگی به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آنجا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم. حال این کمکها از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به‌قدر تواناییش…»
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در سالگرد جهان پهلوان تختی این‌چنین از او یاد کرد: «سنت رادمردانه و مردم‌گرایانه جهان پهلوان تختی که هم‌چون بسیاری از نامدارترین پهلوانان تاریخ ما از مردم‌گرایی و شجاعت و عرفان مولای متقیان علی علیه‌السلام الهام گرفته، هم‌چنان در جامعه ورزشکاران و قهرمانان ورزشی ما پایدار مانده است.‌آنها که به‌رغم همه محدودیتها و فقر مادی و فشارهای طاقت‌فرسای حکام ستمکار زمان، پشتشان بر زمین ضعف و تسلیم مالیده نشده و کماکان استعداد و شهرت ورزشی و فنی خود را در خدمت به خلق مظلوم و در دفاع از شرف و ناموس ملی به‌کار می‌گیرند».
پولاد پیکرش
پولاد پیکر عزم و همّت ایران بود
… بر آستان مرگ زانو به خاک زد
اما در آستان پلیدان
تا جاودانه قامت چون کوه خم نکرد
تختی نمرده است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر