|
دجالیت که بخشی از ارثیه خمینی برای بازماندگانش
در نظام ولایت است این روزها بازار داغی در درون خود رژیم دارد. خمینی دجالیت را علیه
دشمنان خودش که در اساس مردم و مقاومت ایران بودند استفاده میکرد. اما امروز کار بازماندگانش
به جایی رسیده که از این ابزار ضدانقلابی و ضدبشری علیه یکدیگر هم استفاده میکنند.
بهویژه در رأس نظام در جنگ هژمونی، شاید این
یکی از طنزهای تلخ تاریخ باشد، اما تماشایی آنجایی است که در مدار ماورای وقاحت یک
سردمدار رژیم تلاش کند با یک حرکت دو دجالگری انجام دهد. یکی رو به مردم بهعنوان دشمن
اصلی و دیگری رو به باند رقیب بهعنوان دشمن درونی. یعنی به خیال خودش یک تیر و دونشان.
این نقشهیی بود که آخوند روحانی برای سوءاستفاده از روز 16آذر کشیده بود. البته بهعنوان
جزیی از یک آتش و حرکت هماهنگ با رفسنجانی برای پیشروی به سمت قبضه کردن هژمونی در
جنگ انتخابات. نقشه چه بود؟ دو نشان که میخواست با یک تیر بزند کدامها بودند؟ و سرانجام،
نقشه چگونه نقش برآب شد؟
نشان اول: نمایش جوانگرایی و دانشجو گرایی
با سرقت روز دانشجو و تبدیل آن به پدیدهیی در خدمت نظام. با اظهاراتی از قبیل: «بسیار
روز زیبا و فرصت مغتنمی برای من و همراهان»، «فضای دانشگاه سال 94 نسبت به 92 زمین
تا آسمان فرق کرده»، «یک زمانی بود کسی جرأت نمیکرد بگوید «جنبش دانشجویی» از این
کلمه میترسیدند»، «روز آزادیخواهی»، «یک روز تاریخی برای دانشگاه و دانشجو»، «آزادی
دانشگاه برای ما بسیار مهم است»، «دولت یازدهم در سایه حمایت مردم بهویژه جوانان و
دانشجویان». اینها را گفت با این خیال که حالا دانشجویان در تنگنای سرکوب و اختناق
مطلق به شعارهای مسخره روحانی وقعی مینهند و از جنایتکار اخمو به جنایتکار خنده رو
پناه میبرند و کارش میگیرد.
نشان دوم: استفاده از آنچه در این صحنه به
دست آورده (اقبال خیالی دانشجویان)، در جنگ انتخابات بهعنوان مهمات علیه باند رقیب.
با این خیال که شعبده بازیش در دانشگاه میگیرد و میتواند باند ولایت را با این نمایش
رسوا بفریبد و بترساند و وادار به عقبنشینی کند.
اما نتیجه چه شد؟
هم در دانشگاه شریف که خود روحانی رفته بود
و هم در سایر دانشگاههایی که عناصر باند رفسنجانی- روحانی رفته بودند، دانشجویان بساطشان
را به هم زدند. مثلاً در دانشگاه علم و صنعت، دانشجویان شعار «اصلاحات دروغین نمیخواهیم!
نمیخواهیم» و «مرگ بر استبداد» سر دادند.
بهرغم فشردهترین حلقههای امنیتی و حفاظتی
و انتخاب تک به تک کسانی که باید وارد سالن میشدند و صادر کردن کارت برای آنها، باز
هم ظاهراً شماری از دانشجویان آزاده توانسته بودند حلقهها را بشکافند و در سالن نقشه
روحانی را نقش بر آب کنند. شکست و مفتضح شدن روحانی آنقدر آشکار بود که حتی بهرسانههای
حکومتی هم راه یافت. از جمله به «شعار دروغه، دروغه » «عدهیی از دانشجویان» اشاره
کردند (خبرگزاری حکومتی ایسنا ـ 16آذر 94).
اقدام سمبلیک شماری از دانشجویان که دهانهایشان
را با چسبهایی به رنگ بنفش بسته بودند، بسیار پر معنی بود. معنی آن این بود که ای
روحانی شیاد، دانشجو گول شعارهای مسخره «آزادی دانشگاه» یا «روز دانشجو» را نمیخورد.
تا با این شعارهای دجالگرانه میخواهی دهنها را ببندی، اما دانشجو رسوایت میکند.
این وضعیت در فیلمها و گزارشهایی که تلویزیون
پخش کرد نیز آشکار است. مثلاً آنجا که روحانی تعادل خود را از دست میدهد و میگوید:
«البته برخی از لحنها اگر یک خورده نرمتر بشود قشنگ تر است… انتقاد هم باید تویش
افراط نباشد باید معتدلانه و میانهروانه باشد». یا آنجا که صدایش گرفت و به سرفه افتاد
و به دانشجویانی که علیه او شعار میدادند با غیظ گفت: «شما شعار میدهید صدای من گرفته».
بهاین ترتیب طرح دجالگرانه روحانی بهجای
یک تیر و دو نشان، به یک تیر و دو خطا تبدیل شد و شکست خورد. در همین فضا حرفهایش در
مورد انتخابات با بیتوجهی و گاه هو کردن دانشجویان مواجه شد. از جمله آنجا که گفت:
«در شرایطی که به سمت انتخابات میرویم دانشگاهها باید حضور فعال در انتخابات پیدا
بکنند، خیلی مهم است که مجلس آینده ما چگونه باشد».
معنا و پیام شکست نمایش دجالیت روحانی در روز
16آذر بهلحاظ سیاسی این است که از نظر دانشجویان، مثل همه مردم ایران، تفاوتی بین
خامنهای با رفسنجانی و روحانی نیست و همه آنها سر و ته یک کرباسند و هیچکدام در دشمنی
با مردم و در سرکوبگری و چپاولگری دست کمی از دیگری ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر